اختلال بیشفعالی همراه با نقص توجه یکی از شایعترین اختلالات روانپزشکی در کودکان است که به اختصار ADHD نامیده میشود.این اختلال پدیدهای نیست که صرفا در سالهای اخیر ظهور کرده باشد، بلکه دارای تاریخچهای نسبتا طولانی است.در طول زمان، متخصصان این اختلال را با نامهای میل انفجاری، بازداری اراده و ناتوانی از مهار اخلاقی، فزونجنبشی، اختلال نارسایی توجه و اختلال نارسایی توجه با فزونکنشی یا بدون آن خواندهاند.
در یک تعریف جامع، این اختلال عبارت است از «الگوی پایدار بیشفعالی یا نقص توجه، به طوری که شدت آن بیش از حد طبیعی یک کودک طی روند رشد باشد. برای تشخیص این اختلال لازم است دستکم برخی از علائم تا قبل از سن هفت سالگی بروز کند. علائم باید حداقل شش ماه باقی بماند و علائم این اختلال دستکم در دو محل از بین مدرسه، خانه و… مشاهده شود.»
معمولا اختلال از سه سالگی به بعد تشخیص داده میشود، اما بیشتر کودکان در سنین مدرسه و با تشخیص معلم به مراکز درمانی ارجاع داده میشوند.تشخیص، به یک ارزیابی کامل نیاز دارد. اگر تشخیص قطعی نشده باشد تشخیصهای دیگر مانند ناتوانی در یادگیری یا افسردگی مطرح میشود.سابقه پزشکی کودک و خانواده بسیار مهم است. برخی از بیماریهای دیگر مانند استرس، افسردگی و اضطراب میتواند مانند بیشفعالی تظاهر کنند.
ممکن است از والدین سوالاتی در مورد این بیماریها و نیز در مورد سیر رشد و تکامل کودک، رفتار کودک در خانه، در مدرسه و در بین دوستان پرسیده شود. از سایر افرادی که کودک شما را مرتب میبینند نیز باید در این موارد سوال شود.عامل اصلی بیشفعالی شناختهشده نیست، اما عوامل متعدد ژنتیکی، صدمات مغزی، عوامل عصبی شیمیایی، عوامل عصبی فیزیولوژیکی و عوامل اجتماعی روانشناختی را موثر میدانند.
1- تشویق و تعریف شما ازاطفال –تا 6سالگی –و پرهیز از محدود کردن آن ها سنگ بنای داشتن فرزندانی با اعتماد به نفس بالاست .
2- استعدادها , توانایی ها وپیشرفت های دیگران را به رخ فرزندان خود نکشید .
3- از بی توجهی به فرزندان خود بپرهیزید , طوری رفتار کنید که او احساس کند وجودش باعث گرمی خانواده است .
4- درفتارنسبت به فرزندان خود عدالت را رعایت کنید .
اگر یکی از فرزندان شما به خاطر اعمال خود مستحق محبت یا رسیدگی بیشتر است به گونه ای رفتار کنید که دیگرفرزندان علت این توجه و رسیدگی را بدانند.
5- نمی توان با دروغ گفتن فرزند را راست گو تربیت کرد.
با اعمال خود رفتار نیک را به او یاد دهید .
از کلمات و الفاظ رکیک و زشت هرگز استفاده نکنید.
6- هرگز سوالات فرزندانتان را بی پاسخ نگذارید .
پرسش های فراوان کودکان نشانه کنجکاوی و تیز هوشی آن هاست .
7- از تحقیر فرزندان خود دربین دوستانش یا اعضای فامیل واقعا بپرهیزید .
تذکرات لازم را بعدا در فضایی محبت آمیز , آرام و بدون سرزنش به او بگویید .
8- عقاید فرزندان را نمی توان با تحقیر , اجبار و...تغییر داد .
سعی کنید اختلاف سلیقه فرزندانتان با خود را درک کنید و آن ها را تحمل نمایید و عقاید انحرافی آن ها را با آگاهی دادن اصلاح کنید .
9- از اعمال نیک و پسندیده فرزندان خود , بسیار یاد کنید
بگذارید فرزندانتان با شنیدن تعریف های شما احساس خوش آیند حضور در جمع بزرگان را تجربه کنند .
10- کودکان خود را با عبارتهایی صدا بزنید که موجب خوشحالی و احساس شخصیت در آن ها و اطرافیان آنها بشود ,مانند علی آقا زینب خانم و.....
11- مسئولیت هایی را به فرزندان خود واگذار کنید که متناسب با سن و توانایی های آن ها باشد .
مثلا , کودک 6ساله به تنهایی نمی تواند در صف نانوایی ایستاده و نان بگیرد ولی می تواند یک قالب پنیر بخرد .
12- درانجام کارهای سخت , علاوه برکمک کردن , فرزندان را دائما تشویق کرده و آنها را به پیروزی امیدوار کنید .
13- برای تقویت یک صفت پسندیده در فرزندان زیر 15سال برای آن ها داستانهایی تعریف کنید که نقش اصلی داستان , کودکی هم سن و سال فرزند شما و دارای آن صفت پسندیده است .
14- برای تنبیه فرزندان هرگز آنها را کتک نزنید بلکه سعی کنید چیزهای مورد علاقه او رابرای مدتی متناسب با اشتباهش از او بگیرید .
مثلا به خاطر نمره ی کم در امتحان میان ترم ,یک هفته از تماشای تلویزیون محروم است .
15- کمک کردن به دیگران و تقویت روحیه بخشندگی و انسان دوستی را عملا به کودکان خود بیاموزیم .
مثلا : آن ها را تشویق کنیم بخشی از پول توجیبی خودرا صدقه بدهند.
16- از فرزندان خود بخواهیم در صورت امکان علت حالت های متفاوت روانی خود مانند شادابی , اضطراب , افسردگی و....را صادقانه و با شجاعت برای ما بیان کنند .
17- فرزندان ما باید باور کنند که والدین شان درهمه حال به آن ها توجه دارند .
مثلا هنگام خروج از خانه برای آنها یک یاداشت کوچک ویا ...بگذارید .
18- اوقاتی که درکنار خانواده هستید واقعا به آن ها اختصاص دهید . نه اینکه به تماشا کردن فیلم یا مطالعه روزنامه و....مشغول شوید .
مثلا :با خاموش کردن تلویزیون به تعریف کردن لطیفه و خاطرات خود که متناسب با سن فرزندان است وقت آن ها را پرکنید .
19- تشویق فرزندان باید در مقابل تلاش آن ها باشد نه در مقابل استعدادهای آن ها
مثلا :تشویق برای صوت خوش قرآن خیلی موضوعیت ندارد مگر اینکه همراه با صوت خوش , صحت قرائت , تجوید و...باشد .
20- کتابهای داستانی متناسب با میزان اطلاعات و افکار اودر اختیارش قراردهید .
منبع:www.hamdardi.net
[ جلیل کاظمی پور ]
وقتی شیری را می بینیم، نیاز به فکر کردن نداریم. وقتی از یک خیابان
شلوغ عبور می کنیم، خوب است که کمی بترسیم. این نوع ترس ها برای ادامه
زندگی و حفظ حیات ما لازم است. اما برخی از ترس ها را یاد می گیریم. مثل
ترس از عنکبوت. آن موجود کوچک پشمالو در گوشه اتاق هیچ خطری برای ما ندارد،
اما بسیاری از افراد به محض دیدن او جیغ می کشند.
بعضی از روانشناسان معتقدند که اکثر ترس ها در انسان به خاطر تجربه هایی
است که در سه سال اول زندگی کسب می شوند. اما در بررسی های جدید روانشناسی
ثابت شده است که در دوران کودکی اکثر ترس ها در کودکان مشترک است. در واقع
بعضی ترس ها در اثر غریزه طبیعی و برای محافظت از خود در کودکان به وجود می
آید، البته به غیر از فوبیا که مبحث کاملاً جدایی در علم روانشناسی است.
بعضی ترس ها با بزرگ شدن و مستقل شدن کودک رشد می کنند. مثلاً وقتی که کودک
به راه می افتد و می فهمد که می تواند مادرش را ترک کند، در عین حال می
فهمد که مامان هم می تواند او را ترک کند. کودکان در سنین پایین ممکن است
از هر چیزی وحشت کنند: تاریکی، باد و یا حتی عروسک محبوبشان ممکن است باعث
ترس در آنها بشوند. ممکن است اتفاقی ترسناک برای کودک بیفتد و او بعد از
چند روز و یا چند هفته وحشت زده بشود. هر چقدر هم که کودک شما وحشت زده
باشد، ترس در کودکان چیزی نیست که شما از آن احساس نگرانی بکنید. اینها
احساسات طبیعی هستند که به کودک کمک می کنند تا بفهمد دنیای اطراف او به چه
صورت است.
بیشتر ترس ها را می شود تحت کنترل درآورد یا بر آن غلبه کرد. کنار آمدن با
ترس ها بخشی از رشد را تشکیل می دهند. ترس وقتی به مشکل تبدیل می شود که
فعالیت های زندگی را مختل کند. در این صورت خبر از وجود مشکلات دیگری می
دهد.
هر بچه ای فازهای گوناگون ترس را پشت سر می گذارد. یک نوزاد شروع به شناخت
دنیای اطرافش می کند و از هر چیزی که نمی شناسد، می ترسد. مثلاً از قیافه
های ناآشنا. وقتی نیروی تخیل و فانتزی کودک رشد می کند، همه جا غول و روح
می بیند در حالی که یک نوجوان از اینکه دیگران درباره او و تغییرات بدنیش
چگونه فکر می کنند می ترسد. ترسیدن کودک سه ساله از غول طبیعی است، ولی بچه
دوازده ساله ای که جرأت نمی کند بخوابد، حتماً مشکلی دارد. شایع ترین
انواع ترس ها در سنین مختلف کودکان عبارتند از:
شش ماهگی: ترس از غریبه ها.
هشت ماهگی: جدا شدن از والدین، افتادن.
یک سالگی: جدا شدن از والدین، صدا، حیوانات، حمام کردن، دکتر.
دو سالگی: جدا شدن از والدین، آموزش توالت رفتن، حمام کردن، شب هنگام خواب، دکتر.
سه سالگی: از دست دادن والدین، آموزش توالت رفتن، شب خوابیدن، روح و دیو،
هر کسی که از نظر ظاهری با اعضای خانواده تفاوت داشته باشد، مانند: اشخاص
ناتوان و معلول، ریشوها، کسانی که رنگ پوستشان متفاوت است و غیره.
چهار سالگی: صدا، حیوانات، شب هنگام خواب، روح و دیو، کسی که از نظر ظاهری
با اعضای خانواده تفاوت دارد، از دست دادن والدین، مرگ، طلاق.
پنج سالگی: صدا، حیوانات، روح و دیو، گم شدن، رفتن به مهد کودک، از دست دادن والدین، مرگ، صدمه جسمانی، طلاق.
از جمله ترس های مهم در رابطه با والدین، ترس از جدایی است که می بینیم از
هشت ماهگی تا سه سالگی از ترس های شایع به شمار می رود. کودک نمی خواهد از
شبکه امن والدینش جدا شود. او می ترسد و نامطمئن است و به جست وجوی راه های
مختلف برای گریز از رفتن به تختخواب و مدرسه می پردازد. زیرا مطمئن نیست
که وقتی از خواب بیدار می شود یا از مدرسه بازمی گردد والدینش را ببیند. از
آنجایی که شما نمی توانید همیشه در کنار او باشید، بنابراین کودک باید بر
این ترس غلبه کند تا بتواند از زندگی طبیعی برخوردار باشد.
شبکه امن
فرزندتان از تاریکی، بیمارستان، جدایی، تصاویر تلویزیون و… می ترسد. شما
نمی توانید از پیدایش این ترس ها جلوگیری کنید، اما می توانید به کودک خود
کمک کنید. چنانچه کودکی بتواند درباره ترس خود صحبت کند، احساس بهتری خواهد
داشت. جدی گرفتن کودک از سوی والدین، صحبت کردن و گوش دادن به حرف های او
کمک بزرگی است.
بعضی از ترس ها برای بزرگسالان خنده آورند، ولی برای بچه ها این گونه
نیستند. این نکته مهمی است که به کودک خود بگویید که او را درک می کنید، به
آنها بگویید که شما هم وقتی کوچک بودید از چیزهای مشابهی می ترسیدید. گفت
وگو و صحبت در مورد ترس های کودکیتان به فرزندتان می فهماند که ترس و وحشت
او مسأله بزرگی نیست. به علاوه توضیح شما به کودک کمک می کند که احساس خود
را در مورد ترسش بیان کند. به یاد داشته باشید که هرچه کودک بیشتر در مورد
احساسات خود صحبت کند، به همان نسبت از اهمیت مسأله ترس کاسته خواهد شد. با
ایجاد یک شبکه امن، کودک می آموزد که بر ترس خود غلبه کند. کودکی که
ترسیده است در جست وجوی افراد قوی و آرامی است که به او احساس امنیت ببخشند
و خود نترسند. بنابراین قوی بودن شما کمک بزرگی به فرزندتان است.
بسیاری از والدین بر این باورند که مهارت های مفید اجتماعی برای موفقیت
کودکان در زندگی مهم و حیاتی هستند . به نظر می رسد که برخی از کودکان فقط
با مشاهده دیگران این مهارت ها را به سادگی می آموزند ؛ اما کودکان
استثنایی ممکن است در آموزش و یاد آوری آنها با مشکلات زیادی مواجه باشند .
برای روشن شدن مطلب ، دو کودک استثنایی را در نظر بگیرید . اولی پسری ده
ساله و دومی دختری هفت ساله است و هر دو در یادگیری آداب اجتماعی دچار مشکل
هستند . اگر شما والدین این بچه ها بودید چگونه می توانستید به آنها کمک
کنید تا مهارت ها و آداب اجتماعی را بیاموزند . پیشنهادهای زیر آموزش
راهبردهایی در این خصوص است که به این قبیل کودکان کمک می کند تا امیال خود
را کنترل کرده و توقعات اجتماعی را نیز برآورده سازند
مدلسازی
رفتاری را که می خواهید به فرزندتان بیاموزید سرمشق قرار دهید ، مثلا وقتی می خواهید وارد مکانی شوید در بزنید و اجازه بگیرید و یا هنگامی که می خواهید جایی را ترک کنید ، به او گوشزد کنید که با وجود این که او دوست دارد بیشتر بمانید ولی اکنون وقت رفتن است . مطمئن باشید فرزندتان شنیده باشد که شما از صاحبخانه تشکر کردید .
آموزش
بنشینید و با فرزندتان در سطح خودش ، در مورد انتظاراتتان از او و رفتارهای جدیدی که می خواهید به او آموزش دهید صحبت کنید . تذکرات شفاهی باید مرحله به مرحله و همراه با تصاویر و عکسها ، آموزش های کتبی و استفاده از عروسک ها باشد . تکرار و یادگیری همراه با بازی ، درک انگیزه فرزند شما را افزایش می دهد . مثلاً می توانید یک اتاق مقوایی بسازید و به نوبت به جای عروسک ها در بزنید و پاسخ دهید .
تمرین و ممارست
وقتی که مطمئن شدید او مفاهیم را متوجه شده و آنها را درک می کند می توانید آنها را با او انجام دهید . زدن به در را با چندین در، از جمله در اتاق خواب یا حمام تمرین کنید تا این کار برایش به صورت وظیفه مطرح شود. و در هر بار موفقیت ، او را تشویق کنید .
انگیزش
پس از آموزش و تمرین این آداب اجتماعی ، هدف این است که فرزندتان آنها را در زندگی واقعی به کار ببرد و سرانجام برای او به صورت یک عادت درآید . از این که این مهارت ها را خوب یاد گرفته اظهار رضایت کنید و به او بفهمانید هنگامی که آنها را در زندگی واقعی اش به کار ببرد مورد تشویق قرار خواهد گرفت . اما به محض این که به این رفتارها عادت کرد مشوق ها را نیز به تدریج کم رنگ تر کرده یا محو کنید و استفاده از پاداش ها را تغییر دهید، طوری که در فرزندتان برای آشنایی با دیگر مهارت های اجتماعی انگیزه ایجاد شود .