تعادل و تعادل یابی :
تعادل : یک حالت توازن شناختی بین درک ما از جهان هستی و تجربه هایمان است
. تعادل یابی یا عمل جستجو برای نظم و توازن به معنی مقایسه ی درک ما با
جهان واقعی است وقتی که درک ما بتواند رویدادهایی را که مشاهده می کنیم
تبیین نماید دنیا برای ما معنی می دهد و ما در حالت تعادل قرار می گیریم .
وقتی که درک نتواند رویدادهایی را که مشاهده می کنیم تبیین کند، نبود
تعادل رخ می دهد و ما برانگیخته می شویم تا تبیین های دیگری را جستجو
نماییم . بی تعادلی نیروی محرک ما در رشد یا تحول است تعادل جویی: مکانیسم
کودک برای تنظیم و یکپارچه ساختن تغییراتی است که در اثر بلوغ ،تجارب
فیزیکی و اجتماعی پدید آمده است .
تعدل یابی به معنای جستجو به منظور هماهنگی ذهنی بین طرح های شناختی با اطلاعات کسب شده از محیط .
طرحواره : الگوهای سازمان یافته اندیشه و عمل که در تعامل بین ا نسان و محیط به کار می رود
طرحواره
: طرحواره ها الگوهای سازمان یافته یا واحدهایی از عمل یا تفکر هستند که
ما برای معنادار کردن تعاملات خود با محیط ، آن ها را می سازیم . طرحواره
ها را می توان به فایل هایی تشبیه کرد که ما اطلاعات را در آن ذخیره می
کنیم .
طرحواره : طرح های ذهنی ، نمودها یا نظام
های سازمان یافته ای از اعمال یا تفکر هستند که به ما اجازه می دهند درباره
ی اشیاء وواقعه های جهان اطراف خود فکر کنیم . این طرح ها ممکن است بسیار
کوچک و خاص ( مثل طرح ذهنی ما ازمکیدن پستانک ) و یا دارای یک ویژگی عمومی
تر ( مثل طرح ذهنی دسته بندی گیاهان ) باشند.
طرحواره:
طرحواره ها ساختارهای شناختی هستند که به وسیله ی آن ها کودکان وبزرگسالان
به صورت ذهنی دانش تصویری خویش را سازمان می دهند.
سازگاری : فرایند دمساز کردن طرحواره ها و تجربه ها با یکدیگر به منظور ایجاد تعادل
سازگاری: مقصود از سازگاری گرایشی است که موجود زنده برای توافق با محیط خود ابراز می دارد.
سازگاری :تغییراتی که در یک فرد برای پاسخ به محیط ایجاد می شود .
جذب( درون سازی) : عبارت است از کوشش برای فهم یک چیز جدید از طریق جای دادن آن در درون چیزهایی که از قبل در ذهن خود داریم .
جذب یا درون سازی : عبارت است از ارتباط دادن اطلاعات جدید به ساختارهای شناختی موجود .
جذب
: کسب اطلاعات جدید و تلاش برای هماهنگ کردن این اطلاعات با طرحواره های
موجود از قبل ، یا پاسخ دادن به محیط بر اساس الگوهای رفتاری یا طرحواره
های از قبل آموخته شده .
جذب (همگون سازی) : هنگامی رخ می دهد که معلومات حاصل از تجربه های گذشته در موقعیت های جدید به کار می رود .
جذب : مستلزم بروز پاسخی است که از پیش کسب شذه . جذب وقتی صورت می گیرد که کودک چیزی را از محیط بگیرد و آن را جزئی از خود سازد .
انطباق ( برون سازی ) : فرایند انطباق بدین معنی است که فرد پاسخ های خود را بنا به خواست های محیط ، تغییر می دهد .
انطباق : عبارت است از تغییریا صلاح طرحواه های فعلی برای هماهنگی با اطلاعات جدید ، یا پاسخ دادن به محیط به روشی تازه .
برون سازی : عبارت است از تغییر ساختارهای شناختی موجود به نفع جنبه ی خاصی از محیط که فرد در جریان درون سازی آن است .
برون سازی : فرایند تغییر ساختارهای شناختی پیشین به گونه ای که با آن چه درک می شود متناسب شود .
برون سازی (همسازی) : هنگامی صورت می گیرد که فرد رفتار خود را با شرایطی که بر او تحمیل شده است تطبیق دهد .
سازمان (سازماندهی ) : فرایند شکل دهی الگوهای منسجم و منظم فکری است که با هدف کارآتر شدن انسان در تعامل با محیط .
سازمان : سازمان دادن ترکیب کردن ، مرتب کردن و ترتیب تازه دادن به رفتارها و افکار در نظام های منسجم .
سازمان
به یک نظم منطقی حاکم بردستگاه شناختی اشاره می کند ، بدین معنی که این
دستگاه از یک کلیت منسجم تشکیل یافته که هیچ جزئی از آن ، بدون تأثیر گذاری
بر سایراجزاء تغییر نمی کند.