روانشناسی خودمانی | مشاوره خصوصی

اطلاعات روانشناسی خود را افزایش دهید. از مشاوره خصوصی بهترین نتیجه را بگیرید

روانشناسی خودمانی | مشاوره خصوصی

اطلاعات روانشناسی خود را افزایش دهید. از مشاوره خصوصی بهترین نتیجه را بگیرید

9دروغ بزرگ در مورد ازدواج

شاید شنیده باشید که می‌گویند دروغ به همسر اگربرای دلخوشی او باشد ایرادی ندارد. اگر با چنین الگویی پیش بروید بنای سستی در خانواده‌تان می‌سازید. هیچ دروغی نمیتواند زندگیتان را بهتر کند. اگر نمی‌توانید پایبند تعهداتتان باشید خود را متعهد نکنید و به همسرتان قول دروغ ندهید. هیچ دروغی سازنده نیست و نمی‌تواند باعث مهر و محبت باشد.

فقط بعد از اینکه چند سال از زندگی زناشوییتان گذشته باشد، خواهید فهمید که بخشی از تصوراتتان راجع به ازدواج و زندگی زناشویی، خیالات و تصورات غیرواقعی از زندگی بوده است و زندگی را نمی‌توان با شانس و رویاهای غیر واقعی ساخت.آیا شما هم تحت تاثیر یکی از این دروغها قرار گرفته‌اید؟

دروغ اول: عشق،کافی است!‏
واقعیت این است که عشق‌ورزی نمی‌تواند دلیل کافی برای شروع و ادامه یک زندگی زناشویی باشد. اگرچه که وجود عشق در زندگی ضروری است ولی این همه چیزی نیست که بتوان زندگی را برآن استوار کرد. عشق‌ورزی مطلق فقط در رابطه با کودکان کاربرد دارد و شما نمی‌توانید با این روش زندگی خوبی داشته باشید. شما در دنیایی زندگی می‌کنید که مدام استرس و اضطراب به همراه انواع مشغله‌های ذهنی در همه ابعاد زندگیتان سایه انداخته است. دردنیایی که شعارش این است که؛ عشق راه‌حل همه مشکلات زندگی است، شما فقط دچار رویاپردازی می‌شوید بدون اینکه بتوانید مشکلات و مسائل زندگیتان را حل کنید. تنها راه حل شما این اسن که از این رویاپردازی بیرون بیایید.‏

عشق به تنهایی نمی‌تواند زندگی شما را بسازد و شاید به همین دلیل است که گاهی با وجود علاقه‌ای که به همسرتان دارید،در زندگیتان شاد نیستید. عشق نمی‌تواند بنیان زندگی باشد.شما برای داشتن یک زندگی شاد و سالم به مجموعه‌ای از امکانات و لوازم احتیاح دارید و عشق فقط یکی از آنها است. اگر عاشق باشید صبر و تحمل بیشتری دارید و می‌توانید هیجاناتی را در زندگی زناشویی‌تان تجربه کنید. شما در زندگی به تفاهم،اخلاقیات، رفاه مالی و مشترکات فرهنگی نیز احتیاج دارید و عشق نمی‌تواند کمبودهای مالی، بی‌ادبی و گستاخی و تضادهای فکری‌تان را جبران کند. اگرچه که می‌تواند آنها را تا حدی قابل تحمل کند.‏

دروغ دوم: در زندگی زناشویی‌تان باید بگویید و بشنوید
در دنیایی زندگی می‌کنید که شما را تشویق می‌کنند تا درباره احساسات و نیازهایتان صحبت کنید اما یادتان نمی‌دهد که میان احساسات غلط و احساسات جهتدار و درست تفاوتی قایل شوید. تعداد کمی هستند که می‌دانند چگونه باید احساساتشان را کنترل کنند و چه زمانی آنها را ابراز کنند.در بیشتر اوقات حرف زدن درباره احساسات بدون ملاحظه این که احساسات شما چه تاثیری در شنونده می‌گذارد بیشتر از اینکه برایتان مفید باشد،آسیب زننده است. به شما توصیه می‌کنند که احساساتتان را بروز بدهید و درباره آنها حرف بزنید، اما یادتان نمی‌دهند که چگونه این کار را بکنید. شاید بهتر بود به جای این تبلیغ اشتباه و گول‌زننده به شما یادآوری می‌کردند که زندگی زناشویی نیاز به مهارت ارتباط برقرار کردن دارد. اگر یاد بگیرید که یک رابطه درست و منطقی با همسرتان برقرار کنید بسیار مفیدتر خواهد بود تا اینکه برای حل مشکلات و اختلافات زناشویی‌تان بدون اینکه شناخت درستی از طرف مقابل داشته باشید، فقط از احساسات و نیازهایتان بگویید.‏

دروغ سوم: آدمها واقعاً تغییر نمی‌کنند‏
اگر چه بسیاری از زوجهایی که باهم اختلاف دارند زمانی که می‌خواهند مشکلاتشان را حل کنند، ادعا می‌کنند که حاضرند کمی خودشان را تغییر دهند اما واقعیت چیز دیگری است.آنها می‌خواهند همسرشان تغییرکند. بسیاری از آنها مشکلات را از همسرشان می‌بینند. خیلی‌ها عمیقاً اعتقاد دارند که برای بهبود بخشیدن در روابطشان، هر دو طرف رابطه باید تغییر کنند، اما چنین تلاشی برای تغییر هر دو نفر کاملاً بیهوده است.‏

واقعیت این است که بسیاری از مردم روش اشتباهی را برای تغییر و بهبود روابطشان، انتخاب می‌کنند و زمانی که به نتیجه دلخواهشان نمی‌رسند می‌گویند «آدمها تغییر نمی‌کنند». شاید شما نیز از آن دسته کسانی باشید که از تغییر دادن خودتان می‌ترسید و به جای مواجهه از آن فرار می‌کنید. اما تغییر کار سختی نیست و شما نباید به خودتان دروغ بگویید. همه چیز به خواسته‌ی شما برمیگردد و اینکه چقدر خواهان این هستید که در خودتان و در زندگیتان تغییر ایجاد کنید. در مورد همسرتان هم همینطور است. او می‌تواند تغییر کند اگر واقعا چنین تصمیمی گرفته باشد.‏

دروغ چهارم: با ازدواج زندگی متفاوتی را شروع می‌کنید‏
شما ممکن است پس از ازدواج از پدر و مادرتان دور باشید، اما این دوری به این معنی نیست که ارتباط شما با آنها قطع شده است و هیچ تاثیری از حضور آنها در زندگیتان وجود ندارد. هر نگاهی که به زندگی دارید متاثر از نوع تربیت‌تان است. برخورد شما با مشکلات و مسائل زناشویی‌تان، نگاهی که به رابطه با همسرتان دارید و تعریفی که از این رابطه دارید همگی مبتنی بر تربیت خانوادگیتان است. در زندگی‌های سنتی که پدربزرگ یا مادربزرگ با فرزندانشان زندگی می‌کردند این تاثیرپذیری از بزرگترها کاملاً مشهود بود. اما امروزه،همه سعی می‌کنند تا فاصله‌شان را با پدر و مادرهایشان بیشتر حفظ کنند. با این پیش فرض که رعایت این فاصله مانع از دخالتهای بی‌مورد آنها در زندگی خانوادگی می‌شود. شاید شما پدر یا مادرتان را زیاد نبینید و رفت و آمد کمی با هم داشته باشید اما نمی‌توانید منکر نوع تربیت خودتان بشوید. به نظر می‌رسد که آنها مانند ریسمانی محکم به شما متصل هستند.‏

این مساله زمانی تعجب برانگیز است که شما سعی کنید روش زندگی متفاوتی از پدر و مادرتان داشته باشید. اگر شما مدام از سبک زندگی پدر و مادرتان انتقاد کنید و یا آنها را مسخره کنید و تلاش کنید تا به هر شکلی از آن فرار کنید، چه بخواهید و چه نخواهیدآسیب بیشتری خواهید دید، زیرا آنها از زندگیتان حذف نمی‌شوند.‏

دروغ پنجم: برای زندگی بهتر مسئولیتها را عادلانه تقسیم کنید‏
یکی از شعارهای ازدواجهای مدرن این است که همه مسئولیت‌ها زندگی باید عادلانه و بین زن وشوهر تقسیم شود. مسئولیت‌های کار در خارج از خانه، خانه‌داری و همه تصمیم‌گیری‌ها باید بین زن و شوهر تقسیم شود و هر کدام باید سهم خودش را ادا کند. در چنین تعریفی از وظایف زناشویی، مردان همسرشان را نیز مسئول هزینه‌های مالی خانواده می‌دانند و برای خرجهای زندگی به تنهایی تصمیم نمی‌گیرند و حتی زمانی که مشکل و مسئله‌ای پیش می‌آید هر دو نفر خود را مسئول و موظف می‌دانند. این سبک تقسیم عادلانه وظایف اگرچه مزایا و محاسنی دارد و مطابق با نوع زندگی امروزی است اما واقعیت این است که در این بین حقیقت مهمی نادیده گرفته می‌شود. مردان احساس می‌کنند در جایگاه درستی قرار نگرفته‌اند و کارهایی که میکنند نادیده گرفته میشود بنابر این به راحتی از زیر بار وظایفشان شانه خالی می‌کنند. در عین حال زنان گمان می‌کنند که بیش از توانشان برای زندگی وقت و انرژی می‌گذارند. زنان شاغل این دغدغه را دارند که باید به خانه بروند و به همسر و فرزندانشان رسیدگی کنند. در این بین فرزندان هم همیشه احساس می‌کنند که به اندازه کافی به آنها توجه نمی‌شود.‏

واقعیت این است که اگرچه این نوع ازدواج‌ها عادلانه توصیف می‌شوند اما اصلاً عادلانه نیستند. بسیاری از زنان شاغل مسئولیت بیشتری را به عهده میگیرند و همسرانشان معمولا وظایف خانه‌داری را فراموش می‌کنند. بسیاری از مادران شاغل به تنهایی مسئولیت امور خانه و فرزندان را به عهده می‌گیرند و کمترین همکاری و حمایت را از سوی همرانشان دریافت می‌کنند. به نظر می‌رسد هنوز راه زیادی تا تقسیم عادلانه همه وظایف میان زن و شوهر مانده است. مردان باید مسئولیت‌پذیرتر باشند و به تعهداتشان پایبندتر باشند. در غیر اینصورت این مساوات‌طلبی چیزی بیشتر از یک شعار و دروغ نخواهد بود.‏

دروغ ششم: بچه باعث استحکام زندگی است
اگر در زندگی زناشویی‌تان مشکل دارید و نمی‌توانید اختلافاتتان را حل کنید هرگز به این نصیحت غیرمنطقی گوش ندهید زیرا بچه‌ها می‌توانند تهدید بزرگی در این نوع زندگی باشند. شما نمی‌توانید به این امید که با بچه دار شدن مشکلات زندگیتان حل شود یک حیات دیگر را به خطر بیندازید. هرگز وسوسه نشوید که برای بهتر شدن زندگی زناشویی‌تان چنین تجربه خطرناکی داشته باشید. زمانی که با همسرتان اختلافات اساسی دارید و زندگیتان با تهدید، استرس و اضطراب و عدم تفاهم می‌گذرد، حتی به بچه‌دار شدن فکر هم نکنید. زیرا فقط به مشکلات‌تان اضافه می‌کنید. حتی در خانواده‌های ایده‌آل امکان اینکه فرزندان مشکلاتی را ایجاد کنند وجود دارد و اگر شما پیش از اینکه اختلافات زناشویی‌تان را حل کنید بچه‌دار شوید، یکی از بزرگترین اشتباهاتتان را مرتکب شده‌اید. اگر دوست دارید بچه داشته باشید و خانواده‌تان را بزرگتر کنید،ابتدا به دنبال حل مشکلاتتان باشید.یادتان باشد که مهمترین ویژگی پدر و مادر مسئولیت‌پذیری است. شما مسئول نیازهای روحی، معنوی و مادی فرزندتان هستید و زمانی که نتوانید پاسخگوی این نیازها باشید صلاحیت پدریا مادر شدن را ندارید.آینده یک انسان دیگر را با این خودخواهی که شاید زندگیتان بهتر شد به خطر نیندازید.‏

دروغ هفتم: مشکلات به مرور زمان حل می‌شوند
اگر در ابتدای ازدواج متوجه شدید که با همسرتان اختلافات اساسی دارید و به تفاهم نمی‌رسید منتظر نباشید تا زمان همه چیز را حل کند. از همان روزهای اول به دنبال راه حل باشید. یکی از نصیحتهای عامیانه این است که زمان همه چیز را حل می‌کند. این یک دروغ بزرگ است. زمان نمیتواند مشکلی را حل کند اگر خودتان نخواهید. نمی‌توانید به این امید که به مرور زمان اختلافات رنگ ببازند، آنها را نادیده بگیرید. اگر آنها را به حال خود بگذارید مشکلات بیشتری ایجاد خواهد شد.مشکلات حل نشده مثل زخمهای کهنه هستند اگر درمان نشوند روزی سر باز می‌کنند. پس به زمان دل نبندید.‏

دروغ هشتم: پدر و مادر بهترین مشاور هستند‏
فرقی نمی‌کند که مسائل زندگی زناشویی‌تان چقدر کوچک یا بزرگ هستند. اگر به دنبال مشاور و راهنما هستید کمی بیشتر تامل کنید و مشاور درستی انتخاب کنید.شاید در وهله نخست بخواهید با پدر و مادرتان مشورت کنید. اما این بهترین انتخاب نیست. پدر و مادرها عاطفی هستند و اولین واکنش آنها این است که حق با شما است و همسرتان اشتباه کرده است. حتی اگر آنها کاملاً منصف و منطقی باشند شما با این کار آنها را وارد مسائل زندگیتان می‌کنید و تصویر بدی از خودتان و همسرتان در ذهن آنها می‌سازید این نکته در مورد خواهر یا بردار و هر کسی از اعضای خانواده که به شما نزدیک است صدق می‌کند. پدر و مادر دلسوز هستند اما شاید دلسوزی و راهکارهای آنها مشکل بیشتری برای شما ایجاد کند. می‌توانید یک مشاور ازدواج انتخاب کنید و مشکلاتتان را با او در میان بگذارید.‏

دروغ نهم: دروغ مصلحتی به همسر ایراد ندارد‏
شاید شنیده باشید که می‌گویند دروغ به همسر اگربرای دلخوشی او باشد ایرادی ندارد. اگر با چنین الگویی پیش بروید بنای سستی در خانواده‌تان می‌سازید. هیچ دروغی نمیتواند زندگیتان را بهتر کند. اگر نمی‌توانید پایبند تعهداتتان باشید خود را متعهد نکنید و به همسرتان قول دروغ ندهید. هیچ دروغی سازنده نیست و نمی‌تواند باعث مهر و محبت باشد. دروغ عامل بی‌اعتمادی است. هر وعده‌ای که نتوانید به آن عمل کنید یک دروغ است. هرگز با این تصور که همسرتان وعده‌هایتان را فراموش خواهد کرد به او دروغ نگویید. اگر با این استدلال پیش بروید باید منتظر شنیدن دروغ‌های همسرتان باشید. زندگی زناشویی را با این فرضیات غلط نسازید.
کاریزما مشاور

خطاهای دخترانه در ازدواج!

دخترخانم ها در هنگام ازدواج معمولا مواردی را در نظر دارند که در انتخابشان و نتیجه ازدواجشان ممکن است به رضایت واقعی دست پیدا نکنند. ما در اینجا دوازده اشتباه دخترانه را برایتان بیان می کنیم تا بتوانید در تصمیم گیری خود برای ازدواج صحیج تر و کم خطاتر عمل کنید:

- تهیه یک فهرست بلند بالا از خصوصیات همسر مورد نظر با تمام جزئیات و ریزه‌ کاری‌ها اشتباه است. درست است که باید فردی را انتخاب کنید که خصوصیات او به نظرات شما شبیه‌تر باشد اما اگر زیاده از حد محافظه‌کارانه عمل کنید و تمام زیر و بم او را مورد قضاوت قرار دهید، بالاخره مواردی پیش می‌آید که با فهرست شما همخوانی ندارد و همین موضوع باعث می‌شود به دلیل مسائل جزئی، فرد مورد نظر را قبول نکنید.

- اگر تا یک سنی ازدواج نکرده‌اید و حالا فکر می‌کنید دیر شده و دیگران شما را زیر ذره‌بین قرار داده‌اند و بعد فقط به همین دلیل، فورا به یک خواستگار بله می‌گویید، اشتباه می‌کنید.

- مقایسه همیشه کار را خراب می‌کند. اگر دائم خواستگارها را با هم یا با سایر افرادی که اطرافتان هستند و مورد تایید شما قرار گرفته‌اند، مقایسه ‌کنید، مطمئنا نمی‌توانید تصمیم درستی بگیرید.

- اگر از آن دسته آدم‌هایی هستید که دو دستی به غم و غصه یا گذشته چسبیده‌اید، اشتباه می‌کنید. اگر به هر دلیل موقعیت‌هایی را در گذشته از دست داده‌اید، دیگر به آن فکر نکنید. پویا باشید و خودتان را برای آینده آماده کنید.

اگر به هر دلیل موقعیت‌هایی را در گذشته از دست داده‌اید، دیگر به آن فکر نکنید پویا باشید و خودتان را برای آینده آماده کنید

- بعضی‌ها به خودشان اجازه نمی‌دهند کسی را دوست داشته باشند و این مساله برایشان مشکل ایجاد می‌کند. مثلا ممکن است فردی از بسیاری جهات مورد تایید شما و دوست داشتنی باشد اما به دلیل حرف و حدیث‌ بی‌منطق و دور از عقل دیگران، مورد تایید خیلی‌ها قرار نگیرد. در این شرایط اگر فرصت دوست داشتن و بله گفتن را از خودتان بگیرید، خطای بزرگی مرتکب شده‌اید.

- گاهی بعضی دختر خانم‌ها اعتماد به نفس پایینی دارند و فکر می‌کنند پر از اشکال هستند و مورد تایید دیگران قرار نمی‌گیرند، در حالی که اگر به نکات مثبت خودشان توجه کنند، از خیلی‌ها بهتر به نظر می‌رسند.
دخترها هم اشتباه می کنند

- در مواردی، دختر خانم‌ها انتظار دارند فورا عشق و علاقه شدید و رویایی بین آنها و همسر آینده‌شان به وجود بیاید و به عبارتی طرف مقابل فورا یک دل نه صد دل عاشقشان بشود. وقتی چنین توقعی دارند و زلزله مورد نظر آنها اتفاق نمی‌افتد، فورا دلسرد شده، عقب می‌کشند. اگر انتظار دارید در همان برخورد اول یک رابطه شدید عاشقانه به وجود بیاید؛ جلوی این ازدواج، یک پرچم قرمز بزرگ نگه داشته‌اید. با این کار واقع‌بینی را کنار گذاشته‌اید، در حالی که دنیای ما کاملا واقعی است.

- مرد ایده‌آل زندگی شما با مردهای به اصطلاح ایده‌آل فیلم‌ها کاملا فرق می‌کند. به عبارتی منتظر چنین موجوداتی نباشید، چون فقط به فیلم‌ها تعلق دارند.

- گاهی دخترها سراغ فردی می‌روند که هیچ شباهتی به آنها ندارد و فقط به یک دلیل خاص مورد تایید آنهاست. یادتان باشد تنها با یک خصوصیت نمی‌توان زندگی کرد.

- تمرکز روی نکات منفی خطای بزرگی است. یادتان باشد اگر به هر دلیلی درباره مردها احساسات منفی در شما ‌وجود داشته، آنها را کنار بگذارید و با دیدگاه مثبت، انتخابی مناسب داشته باشید.

- بعضی دختر خانم‌ها که تحصیل و شغل مناسبی دارند، فکر می‌کنند به دلیل رفع نیاز مالی می‌توانند از موضع بالا صحبت کنند و به کمک یک مرد احتیاج ندارند. این دختر خانم‌ها با این طرز تفکر سد بزرگی مقابل خودشان ایجاد می‌کنند و نمی‌توانند درست انتخاب کنند، چون مدام دیگران را از خود می‌رنجانند.

- ایثار و فداکاری بیش از حد، به دیگران بیش از خود فکر کردن و نیاز دیگران را به خود مقدم دانستن اشتباه بزرگی است که بعضی دخترها مرتکب می‌شوند. اگر به هر دلیل بار مسئولیتی به دوش شماست قبول؛ اما باید اول به خودتان، نیازهایتان و آینده شخصی‌تان فکر کنید و موقعیت‌ها را از دست ندهید.

7نوع متفاوت از عشق

1- عشق امیدوارانه یا عشقی که براساس خوش بینی زیاد بوجود آمده است: زمانیکه عاشق می شویم ،‌تصور می کنیم که آن فرد زندگی مان را متحول خواهد کرد ، ممکن است آن فرد به ما کمک کند تا ناراحتی و غصه های خود را فراموش کنیم و به ما آرامش هدیه کند ،‌اما بیشتر این نوع عشق ها در ظاهر آرام و منطقی به نظر می رسند.

2- عشق نجات دهنده : در این قسمت ما به خاطر این عاشق فردی می شویم که ما را از تنهایی نجات می دهد. به این نوع عشق ،‌عشق ناجی گفته می شود ؛ در این مرحله نیز مانند قسمت قبل فرد سعی می کند حقایق را نادیده گرفته و به خود امید واهی بدهد.

3- عشق به خاطر از خود متنفر بودن : در این مرحله ما به خاطر این عاشق می شویم که شخص مورد علاقه ما با مابدرفتاری می کند چرا که ما هم اعتقاد داریم که شایسته آن بدرفتاری ها هستیم. نمونه این آدم ها ، افراد بدزبان ، پرخاشگر و یا کسانی هستند که از طرف مقابل شان سوء استفاده جنسی می کنند. این دقیقا با عشق واقعی در تضاد است.

4- عشق خریدنی : در این قسمت ما برای این عاشق شخصی می شویم که فکر می کنیم این عشق باعث می شود زندگی ما دارای مفهوم و ارزش بیشتری شود . این عشق تقریبا مشابه عشق امیدوارانه است ، اما ممکن است این نوع عشق شدیدتر باشد ، شاید به خاطر این باشد که دیگر تحول و دگرگونی که در زندگی ما بوجود می آیدفقط ظاهری نیست.

5- عشق کاربردی : ما در این مرحله زمانی عاشق می شویم که متوجه می شویم علایق و آرزوها و هدف های فردی مشابه هدف های ماست. فکر می کنیم ممکن است این فرد به ما کمک کند تا سریع تر به هدف های مشترک مان برسیم.

6- عشق متضاد: این قسمت ما به خاطر این که فرد مورد نظر ما شخصیت مرموز و غیر قابل فهمی دارد عاشقش می شویم. او کارهای عجیبی انجام می دهد که ما را سرگرم می کند و برای ما جالب است. این فرد شخصیتی دارد که دقیقا متضاد با شخصیت خود ماست و ما به همین دلیل عاشقش می شویم. این عشق در نقطه مقابل عشق حقیقی قرار دارد.

7- عشق حقیقی: و در این قسمت ما زمانی عاشق فرد مقابل مان می شویم که شخصیت خودمان را در وی می بینیم. او فردی است که علایق و آرزوها و اخلاقی مانند ما دارد.
  کاریزما مشاور

13 راه بـرای کنتـرل احـساسات در محـل کـار

همه ی ما با افرادی روبه رو شده ایم که کنترل احساساتشان را سر کار از دست می دهند، درها را می کوبند، سر همکاران یا مشتریان فریاد می زنند و چیزهایی میگویند که خیلی زود پشیمان می شوند.
اشخاصی را دیده ایم که در جلسات کاری نمیتوانند جلوی عصبانیت خود را بگیرند چون با عقاید و نظراتشات مخالفت شده است یا اینکه فرد دیگری را به جای آنها نشانده اند.
از وقتی بچه بودیم به ما می گفتند "مثل یک مرد رفتار کن" و جلوی فوران احساساتت را بگیر، حال می بینیم که بسیاری از همکارانمان سر کار به خاطر عدم توانایی در فرو نشاندن خشم و عصبانیت و احساساتشان دست به از بین بردن خود و اعتبارشان می زنند. در اینجا می خواهیم به نکاتی اشاره کنیم که با کمک آنها می توانید جلوی احساسات منفی و عصبانیت هایتان را سر کار بگیرید و همچنان موفق سر کار خود باقی بمانید.

1. کمی قدم بزنید تا عصبانیتتان فروکش کند
در طی یک جلسه کاری، وقتی کسی از سبک مدیریت یا بخش تحت اداره ی شما ایراد می گیرد، عصبانی نشوید. وقتی می بینید که در صدد خشمگین شدن هستید، خود را از آن محل دور کنید. بهانه ای بیاورید و از جلسه بیرون روید تا بتوانید عصبانیتتان را فروکش دهید. اگر برای فروکش کردن خشمتان به خود فرصت دهید می توانید کنترل احساساتتان را دوباره به دست آورید.

2. قبل از نشان دادن هرگونه واکنش، توضیح بخواهید
با پرسیدن سوال های مختلف وقت را بگذرانید. می توانید از صحبت های دیگران استفاده کرده و سوالاتی از آنها بپرسید. با این کار به آن فرد زمان می دهید که اشتباه خود را تصحیح کند.

3. از قانون ۱۰ ثانیه ای استفاده کنید
هیچ عکس العملی نشان ندهید. اگر می بینید که در یک جلسه ی کاری یا پشت تلفن می خواهید کنترل خشمتان را از دست بدهید، با خود تا ۱۰ بشمارید تا از عصبانی شدنتان جلوگیری شود. قبل از نشان دادن هرگونه واکنش، واقعیات را بررسی کنید.

4. با کسی که می تواند آرامتان کند حرف بزنید
همیشه کسی را برای درد دل کردن و تکیه کردن داشته باشید، چه داخل و چه خارج از محل کار. در این مواقع سعی کنید که با او بیرون رفته و کمی صحبت کنید. درست نیست که همه ی احساساتتان را در خود نگاه داشته و بیرون نریزید. با این کار سلامتی خودتان به خطر خواهد افتاد. با دوستی صمیمی در مورد این مشکلات صحبت کنید تا او آرامتان کرده و کنترل خود را دوباره بازیابید.

5. برای از بین بردن عصبانیتتان ورزش کنید
اجازه ندهید که تصویر کاریتان با عصبانی شدن و از دست رفتن کنترلتان مخدوش شود. در این مواقع ورزش کمک بسیار خوبی است. به باشگاه بروید و کمی ورزش کنید. مطمئناً همه چیز را فراموش خواهید کرد.

6. ببینید چه چیز باعث عصبانیتتان می شود
آگاه باشید که در چه موقعیت هایی کنترل خود را از دست داده و عصبانی می شوید. وقتی فهمیدید که چه چیز منجر به عصبانیتتان می شود در صدد جلوگیری از ایجاد چنین موقعیت هایی برآیید. با اینکه یاد بگیرید که چطور با این موقعیت ها کنار بیایید تا موقعیت کاریتان خدشه دار نشود.

7. همکارانتان را بشناسید
ببینید رفتار هر کدام از همکارانتان چه علائمی دارد. ممکن است خیلی از حرفهای آنها که برای شما مثل انتقاد می ماند، در واقع حکم شوخی داشته باشد. با شناختن شخصیت و رفتارهای همکارانتان، بهتر می توانید با انتقادات آنها کنار آمده و خشم خود را کنترل کنید.

8. واکنش افراد دیگر را پیش بینی کنید
زمانی که می خواهید کار جدیدی را در اداره انجام دهید، واکنش و عکس العمل همکارانتان را پیش بینی کنید. با این کار می توانید بهتر با انتقادات و ایرادهای آنها پس از انجام کار کنار بیایید.

9. خود را برای حفظ آرامش آماده کنید
زمانی که می خواهید سخنرانی انجام دهید، خود را برای هر نوع سؤال و انتقادی آماده کنید. با این کار می توانید حین ایراد انتقادات سایرین آرامش خود را حفظ کرده و به درستی پاسخ منتقدین را بدهید.

10. قبل از نوشتن هر ایمیل نامحترمانه کمی صبر کنید
هیچگاه به دیگران بی احترامی نکنید، حتی اگر حق با شما باشد. آسان است که اجازه بدهیم ابرهای تیره جلوی قضاوتمان را بگیرد. قبل از ارسال هر ایمیل نامحترمانه در پاسخ به انتقادات سایرین یک روز صبر کنید. روز بعد دوباره آن را خوانده و تجدید نظر کنید.

11. در پایان هر روز خشمتان را دور بیندازید
یاد بگیرید که با ترک اداره، عصبانیت های خود را نیز دور بریزید. بعد از کار به کارهایی بپردازید که به آن علاقه داشته و لذت می برید. با دوستانتان بیرون بروید، یا تلویزیون تماشا کنید، با این کار استرستان را از بین خواهید برد.

12. برای طغیان های عصبی خود عذرخواهی کنید
با وجود اینکه قصد بدی نداشته اید، درست نیست که جلسات اداری را با عصبانیت ترک کنید. اگر در حین جلسه عصبانیتتان باعث شده که به کسی بی احترامی کنید، از او معذرت بخواهید. لزومی ندارد که برای عصبانیت خود توضیحی بیاورید، فقط گفتن "من رفتار بدی داشته ام و عذر می خواهم" کافی است تا همه ی سوء رفتارها را از بین ببرد.

13. مثل یک مرد رفتار کرده و جلو بروید
مدیران خوب با شخصیت های استوار، احساساتی قوی نیز دارند. این به این معنی نیست که می توانید اجازه بدهید احساساتتان بر شما غلبه کنند، قضاوت هایتان را تیره کرده و ایجاد مشکل کنند. با شناسایی علائم عصبانیتتان، می توانید آسان تر بر آنها چیره شوید، حتی بدون اینکه کسی بفهمد. احساسات منفی خود را با اعتماد به نفس جایگزین کنید و تعادل احساساتتان را حفظ کنید. در این مسائل عجله نکنید. سالها طول می کشد تا آبرو و اعتبار جمع شود اما برای از بین رفتن آن فقط ثانیه ای کافی است.
  کاریزما مشاور

10رفتار نادرست در محل کار

یافتن شغل مناسب میتواند حدود ۳ تا ۱۵ ماه طول بکشد، اما برای از دست دادن آن تنها چند روز یا چند هفته کافیست. در اینجا به ۱۰ مورد از کشنده ترین سموم حرفه ای اشاره میکنیم:


1) فقدان مهارتهای اجتماعی:

اندکی محبوبیت میتواند در پیشرفت هر شخص بسیار سودمند باشد. تحقیقات مراجع معتبری چون مرکز تجارت و بازرگانی هاروارد، نشان میدهد که افراد بدون تردید و با کمال علاقه حاضرند با همکارانی که چندان ماهر نبوده اما دوست داشتنی هستند کار کنند و علاقه ای به کار با افراد بسیار ماهر اما فاقد نقاط مثبت شخصیتی ندارند. محققین متوجه شده اند که اگر کارمندی محبوب نباشد، مهارت او هم بی فایده خواهد بود چون توسط دیگر همکاران نادیده گرفته خواهد شد.

۲) نداشتن روحیه همکاری:
سازمانها و ادارات برای مقابله با کارکنانی که موجب واژگونی کارهای گروهی میشوند، روشهای متعددی دارند. افرادی که مدام با همکاران خود مخالفت کرده و در فضای عمومی به تخریب آنان دست میزنند، دیر یا زود کار خود را از دست میدهند.

۳) نرسیدن به ضرب العجل:
اگر آخرین فرصت انجام کاری روز چهارشنبه است، تحویل آن در اولین ساعات روز پنج شنبه فایده ای نخواهد داشت. سازمانها به افرادی قابل اتکا نیاز دارند. نرسیدن به ضرب العجل نه تنها رفتاری غیرحرفه ایست ، بلکه میتواند موجب از بین رفتن نتایج کار دیگران و برهم خوردن برنامه کاری افراد دیگر شده، وجهه مدیر شخص را از بین ببرد. هنگامی که تعهدی میدهید، بهترین کار این است که کمتر وعده داده و بیشتر عمل کنید و در صورت لزوم تا صبح بیدار مانده، کار را تمام کنید.

۴) رسیدگی به امور خصوصی در ساعات کاری:
سیستم پست الکترونیک و تلفن کمپانی، برای امور کاری هستند. تماسهای تلفنی شخصی را به حداقل و کوتاه ترین مدت رسانده و از پاسخ دادن به تلفنهایی که موجب پریشانی شما میشوند، خودداری کنید. در ضمن در ای-میلهایتان از نوشتن مطالبی که نمیخواهید توسط رئیستان خوانده شوند، خودداری کنید بسیاری از سیستمها پیامهای پاک شده را در یک فایل اصلی نگه میدارند.
لازم به گفتن نیست که عده بسیاری از اشخاص به خاطر فرستادن یک ای-میل نامربوط به همه –با فشردن دگمه Reply All- موجبات اخراج خود را فراهم کرده اند.

۵) منزوی بودن:
خود را از دیگران جدا نکنید. در محل کار با افراد هم رشته و همکار خود آشنا شده و با آنها رفاقت کنید. کسانی که ارتباطات موثری ایجاد میکنند میتوانند با اطلاع داشتن از چند و چون کارها، سریعتر از حد معمول مراحل اداری کارها را گذرانده و موفقتر عمل کنند. این اشخاص در تیمهای موفقتر به کار گرفته شده و گزارش کار بهتری دریافت خواهند کرد، زودتر ترفیع گرفته و معمولا در فهرست پاداش هستند.

۶) ایجاد ارتباط عاشقانه در محل کار:
روابط عاشقانه در محل کار تنها در صورتی که دو نفر در دو بخش کاملا مجزای یک سازمان مشغول به کار باشند مجاز است و در غیر اینصورت اصلا نتیجه خوبی ندارد. اگر رابطه خوب پیشرفت کند، مساله بالاتر یا پایینتر بودن مقام شما از شخص مقابل میتواند مشکلاتی ایجاد کند و در غیر این صورت، در صورت برهم خوردن رابطه، تمام شرکت از ماجرا خبردار شده و زندگی خصوصی شما مورد تحلیل و بررسی همکاران قرار خواهد گرفت.

۷) ترس از ریسک یا شکست:
اگر به خودتان اعتقاد نداشته باشید، کس دیگری هم به شما اطمینان نخواهد داشت. سعی کنید همواره در حالت توانا باشید. به جای اینکه بگویید "تا بحال چنین کاری انجام نداده ام" بگویید" میتوانم خیلی زود از آن سر در بیاورم". از شکست و اشتباه نترسید. اگر اشتباه کردید، به آن اعتراف کرده و به کار ادامه دهید. از همه مهمتر اینکه هر موقعیتی را به چشم فرصتی برای آموختن در نظر بگیرید. به یاد داشته باشید که به تدریج، ترس از ریسک، بسیار مخربتر از اشباهات احتمالی خواهد بود.

۸) نداشتن هدف:
شکست در نرسیدن به هدف نیست، بلکه در نداشتن هدف است. برای خود اهدافی درنظر بگیرید و برنامه روزانه خود را بر مبنای رسیدن به آنها تنظیم کنید. اولویتهای خود را بشناسید و بر اموری متمرکز شوید که حامی اهداف شما باشند.

۹) بی توجهی به ظاهر:
خوب یا بد، ظاهر مهم است. افراد از ظاهر شما نتایج مختلفی استخراج میکنند. پس هرگز با ظاهری آشفته و با البسه نامناسب در محل کار حاضر نشوید. صادق باشید، خوب صحبت کنید و از به کار بردن اصطلاحات عامیانه و عبارات پرکننده چون "به اصطلاح" و "به قول معروف" و... خودداری کنید. تصویر شما باید سرشار از شایستگی، شخصیت و تعهد باشد.

۱۰) بی ملاحظه بودن:
اتاقها، راهروها، آسانسور و دستشویی و حتی سرویس اداره، قلمرو شخصی شما نیست. مراقب باشید که کجا گفتگویی را شروع کرده، چه میگویید و طرف صحبتتان کیست. لطیفه های ناجور تعریف نکنید، از برملا کردن اسرار شرکت، شایعه پراکنی درباره همکاران و اظهار نظر شخصی درباره مذهب، نژاد، لهجه و رئیس خود بپرهیزید
  کاریزما مشاور