روانشناسی خودمانی | مشاوره خصوصی

اطلاعات روانشناسی خود را افزایش دهید. از مشاوره خصوصی بهترین نتیجه را بگیرید

روانشناسی خودمانی | مشاوره خصوصی

اطلاعات روانشناسی خود را افزایش دهید. از مشاوره خصوصی بهترین نتیجه را بگیرید

7 فعالیت فرزند پروری که منجر به پرورش و تقویت احترام و عشق می شود



1.با فرزندتان به عنوان مهمترین فرد در دنیا رفتار کنید
از خودمان بپرسیم، اگر ما آن طور که با فرزندمان رفتار می کنیم، با دوستانمان همان برخورد را داشته باشیم، آیا تا به حال دوستی برایمان باقی مانده بود؟! با فرزندان طوری رفتار کنید که گویی مهمترین افراد در دنیا هستند.
2.عشق بدون شرط ابراز کنید
هیچ کودکی نباید عشق و احترام ما را به دست بیاورد. این عشق باید از زمان تولد او تضمین شده باشد. عشق بدون قید و شرط، دوست داشتن کودکان بدون هیچ قید و بندی است و عشقی است که می گوید: «تو هر کاری بکنی، من همیشه تو را دوست خواهم داشت» البته این به این معنا نیست که تمام رفتارهای فرزندانمان را تأیید کنیم. به زبان دیگر ما خطا را محکوم می کنیم و لی خطا کار را خیر!
3.با احترام و توجه با او گوش کنید
کودکان به پژوهشگران گفته اند که رفتاری که آن ها آرزو دارند والدینشان داشته باشند، گوش دادن است. یادمان باشد در یک ارتباط موثر از 50 تا 80 درصد زمان ارتباط، نیمی از آن به گوش دادن و مهارت های آن اختصاص پیدا می کند. 
• به فردی که صحبت می کند، نگاه کنید.
• از واژه ها و اصواتی که نشانه ی توجه هستند، استفاده کنید. واژه ها و اصواتی مانند: «آهان، بله، متوجهم ....».
• بیش تر اوقات کمی به طرف مقابل متمایل شوید. حالت بدنی آسوده و راحتی به خود بگیرید. سعی کنید بیش از حد تکان نخورید و جنب وجوش نکنید.
• سؤال کنید.
• به هنگام گوش دادن سعی کنید قسمتی از مطالب گوینده را به شکلی ظریف به وی باز گردانید.
این درس آناتومی را باید مدام بازآموزی و به خود یادآوری کنیم که ما دو گوش و یک دهان داریم و باید به همین نسبت از آنها استفاده کنیم.
4.احترام را با همه ی وجودتان ابراز کنید و نه فقط با واژه ها
کودکان آن قدر که به تماشای ژست ها، حرکات بدنی، جلوه های صورت و لحن صدای ما توجه می کنند، به حرف هایمان گوش نمی دهند. پس اطمینان حاصل کنیم که وقتی با کودکان صحبت می کنید با تمام وجود، احترام را منتقل کنید. در یک ارتباط موثر سهم این نوع برخورد 55% درصد است.
5.خودپنداره های مطلوبی ایجاد کنید
در سالهای اول به دلیل نبود استدلال و منطق، کودکان پذیرای هر صفتی هستند که به آن ها زده می شود. اگر آن ها را با واژه هایی مانند: خجالتی، دست و پا چلفتی، پرخاشگر، بی ادب، تنبل و ... خطاب می کنیم مطمئن باشید شما به منظور و مقصود خود خواهید رسید و آن ها همین واژه ها را درونی کرده و هچون اسفنجی که آب گل آلود را جذب کرده، آب کدر و گل آلود را تحویل خواهد داد!
6.بیشتر اوقات به آن ها بگویید که چرا آن ها را دوست دارید و تکریمشان می کنید.
در فرهنگ قدیم ایران این باور و اعتقاد بود که کودکان به چشم خار باشند و به دل عزیز! اما امروز می گویم هر چه بیشتر به فرزندتان عشق و علاقه نشان دهید، او بیشتر یاد می گیرد که برای خود، ارزش و علاقه قائل باشد. «من دوستت دارم و این صفت تو که پرتلاش هستی، من رو خیلی خوشحال می کنه» 
7.از باهم بودن لذت ببرید
یکی از بهترین راه هایی که به کودکتان می توانید کمک کنید تا بفهمد چقدر برای او احترام قائل هستید، این است که با او این فرصت را بدهید که بداند چقدر از با هم بودن با او لذت می برید. فرزندتان را در رأس همه ی برنامه هایتان قرار دهید. 
گروه روان شناس بازی

با لوس بازی بچه ها چکار باید کرد؟

بسته به سن، مهارت زبانی، خلق و خو و تکنیک‌های دیگر، کودک شما می‌تواند هرکدام از رفتارهای کج‌خلقی، پرتاب کردن اشیا و مدام بحث کردن را داشته باشد. در اینجا تعدادی راهبرد برای شایع‌ترین درگیری‌های رفتاری والدین با کودکان وجود دارد.

تازه شام‌مان را در رستوران تمام کرده بودیم. در طول شام دختر 4 ساله‌ام ستاره، تکه‌های مرغش را به این طرف و آن طرف پرتاب می‌کرد، دوست نداشت کلم بروکلی بخورد و آبلیموها را هم روی زیر بشقابی‌اش می‌ریخت. تازه بعد از همه این کارها از من بستنی می‌خواست. جواب من کاملا روشن بود: نه! با مخالفت من، ستاره نشست کف زمین و دست‌هایش را دور زانویش قلاب کرد و با یک چشمک به من گفت: «من می‌دونم که تو بهترین مامان دنیایی، توروخدااا.» این حالت ترکیب وحشتناکی از ناله و خواهش بود و من طبق معمول تسلیم شدم. مثل خیلی از بچه‌ها، دختر من هم یاد گرفته چطور آنچه را می‌خواهد با تکرار رفتاری که در گذشته کارساز بوده به دست آورد. او نقطه ضعف مرا به شکل ماهرانه‌ای با آه و ناله و یک نمایش اثرگذار نشانه می‌رود.
این تنها یکی از چند روشی است که بچه‌ها به طور مرتب برای رسیدن به هدفشان انجام می‌دهند(بسته به سن، مهارت زبانی، خلق و خو و تکنیک‌های دیگر، کودک شما می‌تواند هرکدام از رفتارهای کج‌خلقی، پرتاب کردن اشیا و مدام بحث کردن را داشته باشد.) در اینجا تعدادی راهبرد برای شایع‌ترین درگیری‌های رفتاری والدین با کودکان وجود دارد.
وقتی مدام «غر» می‌زند
او می‌تواند ساعت‌ها حرف بزند تا شما را وادار کند به آنچه می‌خواهد تن دهید: «مامان من می‌خوام این برنامه رو ببینم»، «اگه بذاری این کارتونو تماشا کنم یه چیزی یاد می‌گیرم»، « اگه بذاری من این برنامه رو ببینم قول میدم اتاقمو تمیز کنم.»
چه بچه‌هایی این کار را انجام می‌دهند: این نوع رفتار معمولا در 5 سالگی اتفاق می‌افتد زمانی که کودک می‌فهمد چطور از زبان  و منطق برای بیان خواسته‌هایش استفاده کند.
چه چیزی پشت این رفتار است:
کودک شما کم‌کم به جای جیغ و داد و هوار از کلمات برای قانع کردن شما استفاده می‌کند. او ممکن است همچنان اینطور فکر کند که اساسا جهان حول محور او می‌چرخد اما کم‌کم می‌بیند که دیدگاه دیگران چیست. همین‌طور که مهارت زبانی کودک رشد می‌کند او درمی‌یابد از آنجا که ممکن است نظری متفاوت داشته باشد، بنابراین باید تلاش بیشتری در قانع کردن فرد مقابل انجام دهد.
چطور متوقفش کنید:
همچنان که شما نمی‌خواهید پیچیدگی افکاری که پشت مهارت گفت‌و‌گوست، رد کنید باید هرازگاهی فاصله‌ای بین این بحث‌ها بیندازید. سعی کنید از فشار مثبت استفاده کنید. حتی اگر در برخی موارد با کودک توافق دارید باید به یاد داشته باشید هر چیزی را برای بحث کردن باز نگذارید. شما خیلی راحت می‌توانید بگویید «نمی‌خوام به این بحث ادامه بدم.» از آنجا که بچه‌ها دوست دارند شنیده شوند باید این احساس را به آنها بدهید حتی اگر کاملا موافق نباشید. برخی اوقات تنها کمی توافق تنها چیزی است که آنها می‌خواهند.  برای بچه‌های 6 سال و بالاتر توضیح برخی مسائل بسیار کمک‌کننده است. به این ترتیب به آنها نشان می‌دهید مهم هستند. آنها روشی را که با آنها رفتار می‌کنید دوست دارند و به دلایل شما گوش می‌دهند.
وقتی کج‌خلق می‌شود
چه بچه‌هایی این کار را انجام می‌دهند:
تقریبا تمام بچه‌های یک تا 3 ساله کج‌خلقی‌هایی مانند گریه، جیغ و غر زدن دارند. در حقیقت 60 تا 80 درصد از کودکان 2 تا 3 سال تقریبا هفته‌ای یک بار کج‌خلق می‌شوند و 20 درصد هم هر روز این رفتار را نشان می‌دهند. این رفتار ممکن است تا 4 سالگی هم ادامه پیدا کند اما به تدریج کم شده و متوقف می‌شود.
چه چیزی پشت این رفتار است:
بچه‌های کوچولو به یک دلیل اساسی این کار را انجام می‌دهند؛ آنها از چیزی ناراحت هستند اما مهارت‌ لغوی و استنتاجی‌شان برای بیان آنچه عامل ناراحتی‌شان شده هنوز رشد کافی نکرده است. خردسالان و پیش‌دبستانی‌ها به درستی نمی‌توانند بر عواطف‌شان کنترل داشته باشند بنابراین برای آنها غیرممکن است که بتوانند ناراحتی‌شان را به صورت فیزیکی نشان ندهند.
چطور متوقفش کنید:
فکر نکنید که می‌توانید به طور کامل این رفتار را در کودکتان از بین ببرید زیرا بروز این رفتار بخشی از رشد طبیعی کودک است اما اگر واقع‌بین هستید و تنها می‌خواهید این رفتار را تعدیل کنید باید بدانید که هیچ‌وقت نباید تسلیم شوید، چون تسلیم شدن باعث تقویت رفتارشان می‌شود.
علاوه بر این، بدترین چیز این است که شما برخی اوقات، تنها برخی اوقات تسلیم آنها شوید. این به کودک شما می‌آموزد که اگر رفتارش را شدت ببخشد می‌تواند در نهایت بر شما پیروز شود بنابراین دفعه بعد که فرزندتان جیغ کشید یا خودش را روی زمین انداخت در موضع خودتان بمانید مثلا به او بگویید «نه ممکنه اجازه نداشته باشی کیک بخوری» و بعد از رفتارش چشم‌پوشی کنید. به یاد داشته باشید بیشتر این کج‌خلقی‌ها در کمتر از 5 دقیقه کاهش پیدا می‌کند. حوا‌ستان باشد که تن صدای‌تان آرام و خنثی باشد و وقتی که در حال توضیح دادن دلایل هستید خودتان را ناراحت نکنید. وقتی این کج‌خلقی‌ها شروع می‌شود هر کاری را که در حال انجامش بودید ادامه دهید. به این ترتیب به تدریج کودک درمی‌یابد که این کار کارساز نیست.
کار دیگری که باید انجام بدهید این است که نسبت به موقعیتی که باعث چنین رفتاری شده آگاه باشید. شاید یکی از عادت‌های فرزندتان این باشد که هر وقت به فروشگاه اسباب‌بازی‌فروشی می‌روید تا برای تولد دوستش کادو بخرید مدام بهانه‌ می‌گیرد و حتی گریه‌ می‌کند تا چیزی برایش بخرید پس یا  او را با خود به خرید نبرید یا یک چیز ارزان‌قیمت بردارید.
اگر کودک شما کمی بزرگ‌تر باشد می‌توانید پیشاپیش به او موقعیت را توضیح دهید مثلا بگویید «می‌خوایم بریم برای تولد علی کادو بخریم و نمیخوایم چیز دیگری بخریم. اگر تو اسباب‌بازی می‌خوای به من بگو چی می‌خوای ما می‌تونیم اونو تو لیست خرید تولدت بذاریم.» به این نکته هم توجه کنید که این کج‌خلقی‌ها معمولا زمانی که کودک خسته یا گرسنه است، اتفاق می‌افتد. وقتی بیرون می‌روید یک خوراکی با خود ببرید یا وقتی بیرون بروید که او حسابی استراحت کرده باشد.
وقتی به همه چیز «نه» می‌گوید
چه بچه‌هایی این کار را انجام می‌دهند:
بچه‌ها استفاده از کلمه «نه» را به طور دقیق بین 15 تا 18 ماهگی یاد می‌گیرند و ممکن است این کج‌خلقی را تا 3 سالگی یا بیشتر ادامه دهند.
چه چیزی پشت این رفتار است:
بچه‌ها دوست دارند مورد توجه باشند. اما اختیارات‌شان برای تحت تاثیر قرار دادن شما در این سن محدود است و گفتن «نه» یکی از راه‌های اساسی برای رسیدن به قدرت است. این وضعیت نیازی به کلمات زیاد و توانایی خاصی برای دلیل آوردن ندارد.
چطور متوقفش کنید:
کلید مقابله با نه گوینده این است که درخواست‌ها را طوری طبقه‌بندی کنید که کودکتان حق انتخاب داشته باشد. اگر می‌خواهید کفش‌هایش را بپوشانید بگویید «تو می‌تونی کفش قهوه‌ای‌ات یا کفش آبی‌ات رو بپوشی، کدومشون رو دوست داری بپوشی؟» اگر کودکتان گفت «من شیرینی می‌خوام» و شما نمی‌خواستید او قند زیاد مصرف کند به جای اینکه به او بگویید «نه» بگویید «شیرینی برای بعد از شامه اما تو الان می‌تونی کاهو یا هویج بخوری.» بگذارید خودش خوراکی‌اش را انتخاب کند حتی اگر حق انتخابش محدود باشد، بگذارید احساس قدرت کند.
باید حواستان به خودتان هم باشد که مدام به هر چیزی «نه» نگویید. از کلمات در موقعیت‌های مشخص و درست استفاده کنید. وقتی به او می‌گویید «نه ما نمی‌تونیم دستمونو روی اجاق گاز بذاریم.» کودک بهتر درمی‌یابد که «نه» واقعا به معنی «نه» نیست و چیزی که شما می‌گویید واقعا یک مسئله جدی است. اما اگر مدام آن را به کار ببرید او هم مدام از آن چشم‌پوشی می‌کند.
                                                                                                               مجله سیب سبز

تیکها را درکودکان چگونه بشناسیم؟

تیک‏ها طبق تعریف انقباض‏های عضلانی تکراری و سریعی هستند که منجر به تولید حرکات یا اصواتی می‏شوند و فرد قدرت کنترل آنها را ندارد. کودکان و نوجوانان ممکن است به دنبال برخورد با محرکی خاص یا در پاسخ به یک میل درونی قوی، رفتارهای تیک را بروز دهند. هر چند تیک‏ها ارادی نیستند اما در برخی افراد برای دوره‏های معینی سرکوب می‏شوند.

تیک‏های حرکتی مانند چشمک زدن، حرکت دادن ناگهانی گردن، بالا انداختن شانه‏ها، شکلک در آوردن و تیک‏های صوتی مانند: سرفه کردن، صاف کردن گلو، غر غر کردن، بالا کشیدن بینی، بوئیدن اشیاء و… می‏باشد. نخستین گام در تعیین شیوه درمانی مناسب، بررسی کارکرد کلی کودک یا نوجوان است (خانواده، معلمین و همسالان گاهی تیک‏ها را به عنوان رفتاری هدفمند تفسیر می‏کنند). درمان باید با آموزش جامع خانواده شروع شود به طوری که کودک مبتلا ندانسته به خاطر رفتارهای تیک تنبیه نشود.

مداخلات دارویی در سرکوب تیک تا حدودی مؤثرند. و از مداخلات رفتاری نظیر فنون “وارونه سازی عادت” استفاده می‏شود تا افراد مبتلا از تیک خود آگاهی بیشتری پیدا کنند و حرکات ارادی را شروع کنند که تیک‏ها را جبران کنند. سایر روش‏ها از جمله تمرین تمرکز، خود باز بینی و آموزش واکنش ناسازگار می‏باشد. تصور می‏شود فنون رفتاری و دارو درمانی اثرات یکدیگر را تقویت می‏کنند.

اهمیت هوش هیجانی در تربیت فرزند

حتما تا به حال درباره IQ یا همان بهره هوشی ، خیلی چیزها شنیده اید. و حتما شنیده اید که اگر کودکی IQ بالاتری داشته باشد ، حتما در بزرگسالی انسان تحصیل کرده و موفقتری خواهد بود. شاید به همین خاطر است که تعداد زیادی از والدین ، از همان دوران قبل از مدرسه رفتن ، نگران کیفیت یادگیری فرزند دلبند خود و مدارسی که قرار است او در آنها درس بخواند هستند. غافل از اینکه امروزه تحقیقات علمی ، نشان داده که تنها داشتن هوش عقلانیِ زیاد (که مدارس می خواهند از آن برای گذشتن از سد کنکور استفاده کنند) برای کسب موفقیت کافی نیست و علاوه بر IQ ، کیفیات دیگری نیز لازم است که امروزه به آن هوش هیجانی می گویند.

اما منظور از هوش هیجانی چیست؟
به طور خلاصه هوش هیجانی یعنی : داشتن ظرفیتی برای شناخت احساسات و هیجانات خود و دیگران و استفاده از این هیجانات به نحو مناسب ، برای برقراری ارتباط بهتر با خود و دیگران.
همانطور که در سخنان ارسطو در ابتدای این سخن مشاهده می کنید ، عصبانیت یک هیجان و یا احساس است، و فردی که دارای هوش هیجانی بالاتری باشد می داند این عصبانیت را چه وقت، کجا، با چه کسی و چگونه ابراز کند تا به جای اینکه برایش دردسر تولید کند ، راه گشا باشد.
اینجا لازم است درباره خودِ کلمه هیجان بیشتر بدانیم: هیجان کلمه ای است که در فارسی بیشتر برای احساسات و حالات پر شور و پر انرژی از آن استفاده می کنیم ، ولی در روانشناسی برای بیان تمام حالات احساسی و روانی مثبت و منفی و علایم جسمانی همراه آن به کار می رود. هیجانات مثل خشم، ترس، عشق و محبت، تنفر، امید، ناامیدی، نگرانی، احساس حقارت، غرور، غم و اندوه، شادی، تعجب، شرم، پشیمانی، دلسوزی و …

اهمیت هوش هیجانی در چیست؟
دانشمندان زیادی عقیده دارند که می توان هوش هیجانی را در کودکان و حتی بزرگسالان پرورش و افزایش داد. اما چرا پرورش و رشد هوش هیجانی مهم است؟ به چند دلیل:
1- بمنظور برخورد با موقعیتهای تهدید کننده و خطرناک: کودک ۳ ساله ای را درنظر بگیرید که در معرض خطر دزیده شدن توسط یک سارق کودک است. بچه ها معمولا به طور غریزی و از راه هیجانات خود متوجه خطرناک بودن موقعیت می شوند. اگر سارق به زور متوسل گردد ، او شروع به داد و فریاد و دست و پا زدن می کند ( کاری که شاید در موقعیتهای دیگر برای شما خوشایند نباشد) که باعث می شود احتمال نجات خود را افزایش دهد. تحقیقات نشان می دهد کودکان دارای هوش هیجانی بیشتر، موقعیتهای خطرناک را سریعتر تشخیص داده و عکس العمل نشان می دهند. و در نوجوانی نیز احتمال کمتری وجود دارد که جذب دوستان ناباب و انحرافات اجتماعی شوند.
2- به منظور خشنودی و شادی: اگر هدف فرزندپروری، ارتقاء سطح سلامتی کودکان باشد، بنابراین باید برای افزایش یکی از عوامل مهم در سلامتی آنان ، یعنی شادی و خوشحالی در فرزندان تلاش کنیم. مطالعات نشان داده کودکان شاد و سالم در جامعه متمدن ،‌انسانهایی مسئولیت پذیر و شهروندانی خوب خواهند بود. هر چه هوش هیجانی بالاتر باشد، هیجانات و احساسات به ما کمک می کند تا اطلاعات مربوط به پایه و اساس سلامتی ، یعنی شادی را جمع آوری کرده ، اولویت بندی و پردازش کنیم تا به نحو احسن از آن استفاده گردد. کودکان دارای هوش هیجانی با توسل به مهارت خودشناسی می توانند به ریشه های پنهان شادی و یا غم خود آگاه شده ، و آن را مدیریت کنند.
3- برای کمک به دیگران: حساسیت و هوش هیجانی بالاتر به کودکان کمک می کند تا نیاز های دیگران را درک کرده و حداقل با همدلی به آنان کمک کنند. با پیروی از هوش هیجانی ، بچه ها می آموزند که احساسات و هیجانات، نیازها و تمایلات همه انسانها به یکدیگر شبیه نیست. رسیدن به چنین درکی به افزایش شفقت و احترام به احساسات و تفاوتهای فردی دیگران منجر می گردد که این خود اساس همدلی (یکی از مهارتهای هوش هیجانی) می باشد. با پرورش هوش هیجانی فزندان ما پی می برند انسانها زمانی کامل می شوند و احساسات بهتری خواهند داشت که با یکدیگر همکاری کنند.
4- به منظور ایجاد حس مسئولیت پذیری: هوش هیجانی به ما کمک می کند تا از دو طریق فرزندانی با مسئولیت پذیری بیشتر داشته باشیم. ابتدا با آموزش کودکان مبتنی بر اینکه مسئولیت احساسات و هیجانات خود را بپذیرند، به جای اینکه بر این باور باشند که دیگران احساسات آنان را همچون عروسکی تحت کنترل دارند. مثال: به جای اینکه بگوید ” او باعث عصبانیت من شد“ ، بگوید:” من عصبانی شدم“. می توانیم به آنان بیاموزیم ، وقتی احساسات منفی دارند، حق انتخاب نیز دارند، انتخابهایی مثل اقدام کردن، تغییر دادن، ابراز وجود به شکل کلامی یا نوشتاری، یادگیری و اتخاذ دیدگاه های متفاوت. به یاد داشته باشیم هیچکدام از ما بر روی محیط خود صد در صد کنترل نداریم (بچه ها که خیلی کمتر)، ولی بر روی هیجانات خود می توانیم کنترل داشته باشیم. با توسل به مهارتهای هوش هیجانی می توانند بیاموزیند با استفاده از افکار خود هیجانات مثبت تری را تجربه کرده و در نتیجه رفتار مناسبتری از خود نشان دهند. رفتار مناسبتر دو نتیجه دارد، الف- از اینکه خوب عمل کرده اند احساس بهتری نسبت به خود خواهند داشت( که به اعتماد به نفس بیشتر کمک می کند). ب- در دیگران احساس خوبی را ایجاد می کنند (که در روابط اجتماعی آنان مؤثر بوده و این نیز خود عزت نفس را ارتقاء می دهد).
طریق دوم برای مسئولیت پذیری بیشتر این است که به آنان بیاموزیم با استفاده از احساسات خود با روشهای اجتماع پسندتری اقدام کنند، با دو پرسش از خود که راهنمای اقدام مناسب خواهد شد:
1- ” الآن چه احساسی دارم؟“ ۲- ” او یا آنان چه احساسی دارند؟“
- تحقیقات نشان داده کودکانی که از نظر هیجانی سالم تر و باهوش تر هستند، ویژگیهای زیر را دارند: ۱- یادگیرندگان بهتری هستند. ۲- مشکلات رفتاری کمتری دارند. ۳- درباره دیگران احساسات بهتری دارند. ۴- در مقابل فشار همسالان بهتر مقاومت می کنند. ۵- خشونت کمتری دارند و قادر به همدلی بیشتری هستند. ۶- در حل مشکلات و تعارضها بهتر عمل می کنند. ۷- رفتارهای خود تخریبی (مثل استفاده از مواد مخدر، صرف مشروبات الکلی، …) کمتری دارند. ۸- دوستان بهتر و بیشتری دارند. ۹- بیشتر از دیگران قادرند هیجانات و تکانه های خود را کنترل کنند. ۱۰- خوشحالتر، سالمتر و موفق تر از دیگران هستند.
چگونه هوش هیجانی فرزندان را افزایش دهیم؟
- قبل از هر چیز والدین خود باید درباره احساسات و هیجانات اطلاعات بیشتر و ملموس تری پیدا کنند. توصیه می شود در جلسات گروهی درباره انواع هیجانات مثل شادی و غم، عشق و تنفر، ترس و شجاعت و … صحبتهای سازنده و اکتشافی داشته باشید.
- برای بچه های خیلی کوچک کمک کنید تا لغات و عباراتی که در برگیرنده هیجانات و احساسات می باشد را بیاموزند. والدین هم بهتر است احساسات خود را بیان کنند، مثال:
” احساس بی قراری می کنم“ ، ” احساس ناامیدی می کنم“ ،” احساس شادی می کنم“.
- احساسات آنان را نام گذاری کنید: ” به نظر می رسد ناامید شده ای! “
- احساسات و هیجانات دیگران را نام گذاری کنید( در خیابان ، تلوزیون و کتابهای داستان): ” مثل اینکه آن خانم در فیلم احساس حسادت می کند“.
- از بچه ها بخواهید احساسات خود را نقاشی کنند: ” می تونی خشم خودت را نقاشی کنی؟“ یا ” وقتی خیلی می ترسی قیافه ات چه شکلی میشه؟ آن را برایم نقاشی کن!“
- محیط و فضایی سرشار از احساس امنیت خاطر و حمایت فراهم سازید: برای احساسات ارزش قایل شده و آنها را مورد شناسایی قرار دهید. درباره احساسات به راحتی صحبت کنید. از داد زدن و رفتارهای خشن برای سرکوب احساسات منفی بچه ها اجتناب کنید. صداقت هیجانی را از طریق عشق بدون قید و شرط تشویق کنید.
- وقتی بچه ها بزرگتر می شوند برایشان توضیح دهید که مثلا چرا خشم معمولا یک احساس ثانویه است( قبل از خشم یک احساس دیگر وجود دارد: وقتی با کارنامه خراب فرزندمان روبرو می شویم ، اول احساس ناامیدی می کنیم ، سپس عصبانی می شویم، یا وقتی یک ماشین با سرعت جلوی اتومبیل ما می پیچد، اول می ترسیم بعد عصبانی می شویم و به او ناسزا می گوییم). یا توضیح دهید که هیجانات منفی ما از جمع شدن نیازهای هیجانی برآورده نشده بوجود می آید. همچنین درباره جنبه های مثبت هیجانات ظاهراٌ منفی مثل خشم ، گفتگو کنید.
- بجای نام گذاری بر روی فرزندان با صفات گوناگون ( دست و پا چلفتی، دیوانه، ترسو…) احساسات آنان را نام گذاری کنید (الآن احساس خجالت می کنی، مثل اینکه خشمگین هستی، به نظر میرسه کمی احساس ترس می کنی…)-برای اینکه فرزندان خود را بهتر بشناسید ، دستور دان، تنبیه، قضاوت، سخنرانی، نصیحت و تهدید کارساز نیست، بلکه گوش دادن به آنان و دقیق شدن به زبان بدن (حالات و حرکات اعضای بدن و صورت) می تواند در این راه مؤثر باشد.
-والدین خود مهمترین الگوی رفتاری و هیجانی فرزندان هستند، اگر تصور می کنید از نظر احساسی و هیجانی احتیاج به کمک و تقویت بیشتر دارید ، حتما از دوستان با تجربه و یا روانشناس و مشاور بهره بگیرد.
به یاد داشته باشید که بزه و جرم و جنایت از احساس ضعف ،احساس ناکامی، احساس تحت کنترل بودن و احساس مغبون شدن بوجود می آید. اسلحه و چاقو ، آتش و سنگ و یا مواد مخدر، جانشین احساس محترم بودن می گردد. بچه هایی که مورد احترام قرار می گیرند نیازی به اسلحه و چاقو برای قدرتمند شدن و یا سیگار برای احساس بزرگی ندارند.

چند روش مناسب برای رفتار با کودکان بیش فعال

نگرش و افکار خود را تغییر بدهید
از آنجا که تعدادی از انتظارات، باورها و پیشداوری‌های خاص والدین باعث بروز مشکلات ارتباطی والد و کودک می‌شود، لازم است برخی از شناخت‌ها در نخستین مرحله اصلاح شود.مثلا به عنوان والد باید بدانید: رفتار کودک مربوط به یک اختلال است و از روی قصد و عمد نیست، کودک توانایی یادگیری و موفقیت دارد، کودک مجموعه‌ای از توانایی‌های منحصربه‌فرد را دارد که این ویژگی‌ها ارزشمند است. به صورت خلاصه هر چقدر می‌توانید در مورد این بیماری بیاموزید؛ هر چقدر بیشتر بدانید می‌توانید به کودکتان بهتر کمک کنید.

گوش دادن و صحبت کردن را بیاموزید
باز نگه‌داشتن پل ارتباطی میان والدین و کودک فوق‌العاده مهم است و موجب می‌شود اختلاف‌ها و تعارض‌های میان والدین و کودک به شکل موثری از میان برداشته شود و از وخیم‌تر شدن روابط میان آنها جلوگیری کند. برای این مورد پیشنهاد می‌شود:

* رفتار خود را با سن کودک متناسب کنید.

* در هنگام صحبت با کودک ارتباط چشمی ‌با او داشته باشید.

* با جملات ساده صحبت کنید.

* خود را به جای کودک بگذارید.

* سعی کنید هدف او را از بروز چنین رفتارهایی کشف کنید و برای گوش دادن به صحبت‌های کودک خود وقت بگذارید.

* آرام ولی محکم صحبت کنید. اگر معمولا هنگامی‌ که کاری از کودکتان می‌خواهید صدایتان را بلند می‌کنید، کودک می‌آموزد هنگامی‌ که صدایتان را به حداکثر نرسانده‌اید، به شما بی‌توجهی کند.

* احساستان را به کودک بگویید. بدون این‌که مستقیم از کودک انتقاد کنید، به او بگویید در مورد اعمال و رفتارش چه احساسی دارید. برای مثال: «به خاطر این‌که موهایت را شانه نمی‌کنی واقعا ناراحتم» یا «وقتی بموقع نمی‌خوابی، واقعا نگران می‌شوم.»

توجه مثبت به کودک نشان دهید
فقط زمانی می‌توانید با موفقیت برای فرزند خود حد و مرز قوانین را تعیین کنید که به ویژگی‌های مثبت او توجه نشان دهید.موثرترین راه برای آموزش رفتار خوب، شکل دادن رفتار یا تحسین است. اگر هنگام تحسین کودک خود، راهنمایی‌های زیر را به کار ببندید، متوجه خواهید شد این کار به عنوان یک روش تربیتی و انضباطی بسیار موثر است.

به کودک خود بگویید که کدام صفات او را می‌پسندید. دست‌کم چندبار در روز کودک خود را به طور مناسب و مقتضی تحسین کنید.برای دریافت پاسخ‌های بهتر، نوع تحسین را با سن و اخلاق کودک متناسب کنید. برای نمونه در آغوش گرفتن، بوسیدن، نوازش کردن و دیگر نشانه‌های عملی محبت همراه با کلمات مهرآمیز برای کودکان مناسب‌تر است. به این نکته توجه داشته باشید که همیشه از جملات متنوعی برای این کار استفاده کنید، زیرا کودک بعد از مدتی از جملات تکراری خسته می‌شود. بازخورد فوری نشان دهید و رفتار کودک را برای موفقیت‌های کوچک‌تر نادیده نگیرید.
کودک را با افراد دیگر مقایسه نکنید

روزانه ۱۵ تا ۲۰ دقیقه از وقت خود را به کودک اختصاص دهید تا روابط والد ـ فرزند نزدیک‌تری ایجاد شود و زمینه برای تخلیه هیجانات نیز صورت گیرد.در این اوقات به کودکتان در انتخاب فعالیت یا تکلیف، حق انتخاب بدهید و کودک نقش اصلی را بر عهده بگیرد.

بیش فعالی
دستورات موثر و مناسب بدهید
کودکان دچار اختلال بیش فعالی در کنترل حواس خود ناتوان هستند. به این ترتیب وقتی می‌خواهید کودک رفتار خاصی داشته باشد یا کار خاصی انجام دهد، باید حواس خود را متمرکز کند.برای آموزش این مرحله از مداخله موارد زیر پیشنهاد می‌شود:

* محیط خانه را بازسازی کنید. فعالیت‌ها و شلوغی‌ها و تماس‌های تلفنی غیرضروری را کاهش دهید و تلویزیون را خاموش کنید.

* برای تقویت توجه کودک ابتدا از بازی «نگاه‌تو برنگردون» استفاده کنید. به این ترتیب که شما و کودکتان به چشمان یکدیگر خیره شوید، هرکس زودتر خسته شود و نگاهش را برگرداند، بازنده است. پس از این‌که کودک خیره شدن را بخوبی یاد گرفت، به او بیاموزید حواسش را روی کسی که در حال صحبت کردن است، متمرکز کند یا به عبارتی «رادارش را روی او قفل کند». هنگام غذا خوردن به‌طور عمد ترتیبی بدهید تا افراد مختلف صحبت کنند و ببینند آیا کودک این بازی را درست انجام می‌دهد یا نه. فراموش نکنید در صورت انجام درست این تمرین، کودک را تحسین کنید.

* مطمئن شوید کودکتان وظایفش را متوجه شده است و از او بخواهید دستور را با صدای بلند تکرار کند.

* برای انجام کارها از کودک خواهش نکنید. اگر شما در مورد مساله‌ای از کودک خود خواهش کنید، باید انتظار جواب «نه» را داشته باشید.

نحوه انجام درست فعالیت‌ها را آموزش دهید
والدین همیشه مشتاق هستند کودک بتواند از خودش مراقبت کند، رفتارش را کنترل کند و رفتاری مسئولانه داشته باشد. برای این‌که والدین موثری برای این کودکان باشید، باید یک مدیر موثر باشید؛ زیرا شما در حال اداره فردی هستید که سطح خودکنترلی‌اش پایین است. تعامل شما با کودک باید ثابت و قابل پیش‌بینی باشد.