روانشناسی خودمانی | مشاوره خصوصی

اطلاعات روانشناسی خود را افزایش دهید. از مشاوره خصوصی بهترین نتیجه را بگیرید

روانشناسی خودمانی | مشاوره خصوصی

اطلاعات روانشناسی خود را افزایش دهید. از مشاوره خصوصی بهترین نتیجه را بگیرید

دعوا نمک زندگی است

اما چیزی که بین زوج‌ها تفاوت ایجاد می‌کند، سبک‌های آنها برای دعوا کردن است. این که با اشتباهات خود دعوا را پیچیده و دامنه دار می‌کنند یا به سادگی آن را حل کرده و از آن عبور می‌کنند. اگر مایلید مشابه گروه دوم عمل کنید، بدانید که بایدچهار رفتار اشتباه را کنار بگذارید. این چهار رفتار کدامند؟


اولین رفتار مخرب، انتقاد است. انتقاد در حالت طبیعی صدمه وارد نمی‌کند اما اگر به جای رفتار همسرتان، شخصیت او را نشانه برود، بسیار خطرناک خواهد بود. بهتر است موقع انتقاد کردن، بگویید این رفتارت ایراد دارد نه این که تو همیشه اشتباه رفتار می‌کنید.


دومین رفتار مخرب، سرزنش است. در سرزنش ما واقعا شروع می‌کنیم به فحاشی کردن و خردن کردن شخصیت طرف مقابل، جملاتی مثل «بی عرضه دست و پا چلفتی» دقیقا قلب طرف مقابل را نشانه می‌روند. مسخره کردن و پوزخند زدن و شوخی‌های خصمانه هم در همین دسته قرار دارند.


سومین رفتار اشتباه، جبهه گیری در مقابل حرف‌های همدیگر است. بهانه آوردن برای توجیه رفتار، مخالفت با تمام حدس‌های همسر و تکرار حرف‌های گذشته او از نشانه‌های جبهه گیری هستند.


چهارمین رفتار غلط شما در دعوا سکوت نابجا است. مردها معمولا از این روش برای خاتمه دعوا استفاده می‌کنند. اما زن‌ها فکر می‌کنند که سکوت به معنای خصومت و بی توجهی است. سکوت معمولا دعوا را بدتر می‌کند.

طلاق عاطفی و همه ی آنچه که باید در موردش بدانید

برای از نفس افتادن یک عشق، نیازی نیست که اتفاق عجیب و غریبی بیفتد. نه یک خیانت بزرگ و نه یک تغییر ناگهانی، هیچ کدامشان نمی‌توانند به اندازه اتفاقات ساده روزانه، شما را از هم دور کنند. مشکلات کوچکی که شاید هر دوی شما هم از آنها بی‌خبر باشید، می‌توانند شما را حتی زیر یک سقف هم از هم جدا کنند و بدون آنکه حکم طلاق‌تان را صادر کنند، «مشترک» بودن زندگی را برایتان بی‌معنا کنند. اگر نمی‌خواهید ازدواج شما به این سرنوشت دچار شود، بار دیگر آنچه را که در زندگی‌تان می‌گذرد، مرور کنید. آیا اتفاقاتی که در ادامه از آنها صحبت می‌کنیم، پایشان به خانه شما هم باز شده‌است؟

همه‌چیز را می‌شمارید؟
هر تلاشی که برای دوام زندگی مشترک‌تان می‌کنید در نظرتان یک لطف تلقی می‌شود؟ شما همه امتیازاتی که به همسرتان می‌دهید را می‌شمارید و از او توقع دارید که تک‌تک آنها را جبران کند؟ چنین تصوری می‌تواند یک زنگ خطر برای شما باشد. اگر جملاتی مثل « این بار من کوتاه آمدم!»، «امروز من خانه را جمع کردم!»، «این ماه من پول بیشتری به خانه آوردم!» و ... مدام در ذهن شما چرخ می‌زند، باید به دنبال پیدا کردن ریشه مشکلتان باشید. چه شده که شما دیگر برای این رابطه با دل و جان تلاش نمی‌کنید؟ آیا همسرتان هم چنین افکاری را به ذهنش راه داده یا به زبان می‌آورد؟ این دو دوتا چهارتا ها نشان می‌دهد شما خودتان را جدا از همسرتان و این زندگی می‌بینید و احساس می‌کنید بیش از آنکه باید برای او و این خانه انرژی می‌گذارید. اگر می‌خواهید این افکار زندگی شما را از هم نپاشد، خیلی زود دلیل حضور آنها در ذهنتان را پیدا کنید و آن را از بین ببرید.

خیال می‌بافید؟
ساختن یک زندگی خیالی در ذهنتان به معنای خیانت به همسرتان نیست. اما این تصویر می‌تواند یکی دیگر از زنگ‌خطر‌ها‌برای زندگی شما باشد. اگر گاهی از تصمیمی که گرفته‌اید پشیمان می‌شوید و گمان می‌کنید خواستگارهای قبلی‌تان می‌توانستند شما را خوشبخت‌تر کنند، باید در ازدواج‌تان به دنبال مشکل اصلی بگردید. اگر در ذهنتان همسرتان را به شکل دیگری تجسم می‌کنید و از زندگی با اویی که در خیال شما تغییر کرده لذت می‌برید، مطمئنا رابطه شما درگیر مشکلی جدی است که باید تا دیر نشده، آن را برطرف کنید. به تصاویری که در خیالتان می‌سازید فکر کنید. آنها انتظاراتی هستند که از همسر و زندگی مشترک‌تان دارید. تا آنجا که می‌توانید برای برآورده کردن آن نیازها تلاش کنید و با همسرتان در مورد ویژگی‌هایی که شما را آزار می‌دهند، صحبت کنید. شاید این مشکل آسان‌تر از آنچه فکر می‌کنید، برطرف شود.

از لحظه صحبت کنید نه از هرگز و همیشه
بحث‌های بین شما بیشتر شده است و دیگر برای بحث کردن، نیاز به اتفاق عجیب و غریبی ندارید؟ از شیوه آویزان کردن لباس‌ها تا نحوه گرفتن قاشق و پارک کردن اتومبیل، همه و همه می‌توانند به انگیزه‌ای برای بحث کردن تبدیل شوند؟ وقتی با همسرتان مشاجره می‌کنید، عبارت‌های «همیشه» یا «هیچ‌وقت» را به کار می‌برید و به‌جای اینکه از او بخواهید لباسش را سرجایش بگذارد، می‌گویید «چرا همیشه لباس‌هایت را اینطور می‌گذاری!» و به جای اینکه بگویید چرا صحبت مرا نشنیدی، می‌گویید «تو هیچ‌وقت به حرف‌های من گوش نمی‌دهی!»؟ اگر با این عبارات با همسرتان صحبت می‌کنید، پس دل پری از او دارید و به جای اینکه بتوانید اشتباهات گذشته‌اش را ببخشید، آنها را در ذهن‌تان روی هم انبار می‌کنید. اگر نمی‌خواهید این تصورهای انبار شده زندگی مشترک شما را از هم بپاشد، بهتر است در همان زمانی که همسرتان اشتباهی می‌کند، تنها و تنها در مورد آن لحظه با او صحبت کنید و برای حل شدن مشکل در همان زمان تلاش کنید. همین اشتباهات کوچک و ناراحتی‌های ساده با انبار شدن در ذهن شما از همسرتان یک فرد بی‌مسئولیت و بی‌عاطفه می‌سازد و توان ادامه دادن این راه را از شما می‌گیرد.

حرف کم می‌آورید؟
وقتی بعد از 10 ساعت دوری، در پایان روز همدیگر را می‌بینید، باز هم حرفی برای گفتن ندارید؟ احساس می‌کنید با همسرتان بیگانه شده‌اید و نمی‌دانید در مورد چه باید با او صحبت کنید؟ حتی وقتی با تمام وجود از او دلگیر می‌شوید، انگیزه‌ای برای بحث کردن ندارید و با وجود اینکه خیلی از اتفاقات زندگی به مراد‌تان نیست، مدت‌هاست که حتی با هم بحث و دعوا هم نکرده‌اید؟ یادتان نرود که دعوا نکردن همیشه هم اتفاق مثبتی نیست. گاهی این سکوت می‌تواند نشانه بی‌تفاوتی شما نسبت به آینده زندگی مشترکتان باشد و این واقعیت را نشان دهد که دیگر امیدی به‌اصلاح همسرتان و زندگی مشترکتان ندارید. پس از کنار این سکوت ساده نگذرید و تلاش کنید با همسرتان از هر دری حرف بزنید؛ از اتفاقات محیط کار گرفته تا برنامه‌های تلویزیونی یا آنچه در خیابان برایتان پیش آمده. سعی کنید دلخوری‌هایتان را با او بیان کنید و بگویید نگران آینده این زندگی هستید.

خانه دوم ساخته‌اید؟
در بسیاری از زندگی‌های مشترک، زمانی می‌رسد که یکی از 2نفر به خود می‌گوید «همسرم متوجه نیازهای من نیست و دنیای مرا درک نمی‌کند!» چنین تصوری می‌تواند این فرد را بیشتر از قبل از زندگی مشترکش دور کند و او را وادار به پیدا کردن مکان‌های امن دیگری برای فهمیده شدن بکند. عضویت در شبکه‌های اجتماعی، کلاس‌های گروهی، پیدا کردن دوستان جدید و ... همه می‌توانند راه‌هایی برای پیدا کردن گروهی از آدم‌های تازه باشند که او را بیشتر از همسرش درک می‌کنند. اگر شما هم احساس می‌کنید در زندگی مشترکتان آنطور که باید درک نمی‌شوید و دوست دارید با غرق شدن در کتاب، سفر یا گروه‌های دوستی این خلأ را پر کنید، احتمالا زندگی مشترک‌تان نفس‌های آخرش را می‌کشد. قبل از آنکه دیر شود، در مورد احساسات و افکارتان با همسرتان صحبت کنید و تلاش کنید رابطه‌تان را به روزهای اول برگردانید. هیچ چیزی نمی‌تواند جای همسرتان را بگیرد، مطمئن باشید.

باید با هم خوش باشید نه با دیگران
ترجیح می‌دهید با دوستان یا خانواده خودتان به سفر بروید تا اینکه با همسرتان سفر کنید؟ دوست دارید وقت‌تان را به کافه‌نشینی با دوستان‌تان اختصاص دهید تا اینکه در خانه با همسرتان چای بخورید؟ اگر دیگر درکنار همسرتان به شما خوش نمی‌گذرد و نمی‌توانید هیچ تفریحی را در کنار او تجربه کنید و به معنای واقعی با او آرامش بگیرید، مشکلات شما بیش از حد جدی شده‌اند. وقت آن رسیده که دقیق‌تر به آنچه در رابطه شما و همسرتان و در زندگی مشترکتان می‌گذرد، نگاه کنید. چه ویژگی‌هایی در او و چه انتظاراتی در شما وجود دارد که نمی‌گذارد با هم خوش بگذرانید. بهتر است تا دیر نشده، در مورد آنها با هم صحبت کنید و آرام‌آرام برای پیدا کردن یک مسیر مشترک قدم بردارید.

برنامه‌های‌تان را یکی کنید
در تمام 24 ساعت، 5 ساعت مشترک در کنار هم نیستید؟ زمانی که او می‌خوابد شما بیدارید و زمانی که او تلویزیون می‌بیند، شما در یک اتاق در بسته اینترنت‌گردی می‌کنید؟ آخر هفته که شما وقت آزاد دارید او به کارهایش می‌پردازد و وقتی شما به خانه دوستان یا فامیل می‌روید، او کار دیگری را برای انجام دادن انتخاب می‌کند؟ این جدایی برنامه‌ها یک اتفاق ساده نیست که بتوانید به راحتی آن را توجیه کنید. این نشانه‌ها به شما می‌گوید که میل تنظیم برنامه‌هایتان با توجه به شرایط دیگری را از دست داده‌اید و دیگر از وقت گذراندن با او لذتی نمی‌برید. اگر هنوز هم برای زندگی مشترکتان ارزش قائلید، این نشانه‌ها را جدی بگیرید و با همسرتان در این مورد صحبت کنید. برای مدتی هم که شده، وقت خواب، بیداری، کار و تفریح‌تان را با هم هماهنگ کنید و سعی کنید به این برنامه پایبند بمانید.

تفاوت سنی زیاد زن و شوهر

در ازدواج مردی که از همسر آینده‌اش کوچک‌تر است، حرف و حدیث‌های بسیاری گفته می‌شود. بزرگ‌تر بودن زن در زندگی مشترک، نه تنها در فرهنگ ما یک تابو تلقی می‌شود، بلکه از نظر اغلب روانشناسان و مشاوران خانواده هم قابل پذیرش نیست. روانشناسان معتقدند، کوچک‌تر بودن مرد خانواده، در هر دوره‌ای از ازدواج، مشکلات مربوط به خودش را به همراه می‌آورد. در دهه سوم و چهارم زندگی، مردانی که از همسرشان کوچک‌ترند، ناپخته به نظر می‌رسند و نمی‌توانند عنان زندگی‌شان را به دست گیرند و در دهه‌های بعدی زندگی، این مردان از همسرشان سبقت می‌گیرند و همسری که به‌خاطر تغییرات هورمونی و شرایط بدنی‌اش به سراشیبی نزدیک شده را جا می‌گذارند. اگر شما هم برای انتخاب مردی که از شما کوچک‌تر است، مردد مانده‌اید، ادامه این مطلب را بخوانید. گرچه بقا یا شکست رابطه شما، به سن فعلی، میزان اختلاف سنی و شرایط خانوادگی و روانی هر دوی شما وابسته است اما تجربه زن و شوهرهای دیگر نشان داده است در اغلب این ازدواج‌ها، مشکلات گفته شده این همسران را آزار می‌دهند.

گاهی حوصله تان را سر می برد
تفاوت سنی زیاد آن هم در شرایطی که زن از مرد بزرگ‌تر باشد، آرام آرام فاصله میان شما را بیشتر می‌کند. ممکن است شمایی که چند سال از شوهرتان بزرگ‌تر هستید، گاهی تحمل خامی و بی‌تجربگی‌اش را نداشته باشید و از اینکه در مورد برخی از مسائل زندگی به اندازه شما نمی‌داند و به سرعت شما برخی چیزها را یاد نمی‌گیرد، آزرده شوید. این مشکل به ویژه در سال‌هایی که همسر شما 02 تا 03 سالگی‌اش را می‌گذراند، آزاردهنده‌تر خواهد بود زیرا شما بسیاری از دغدغه‌ها و تفکراتی که او در این سال‌ها با آن سر و کله می‌زند را قبلا گذرانده‌اید و اینکه او با مسائلی دست به گریبان است که شما از آنها عبور کرده‌اید، گاهی ناامیدتان خواهد کرد. بعد از مدتی ممکن است شما حوصله نداشته باشید که شاهد بزرگ شدن او باشید یا آزمون و خطایش برای به دست آوردن شغل، جایگاه اجتماعی، حل مشکلات شخصی و ارتباطی‌اش را نتوانید تحمل کنید.
فراموش نکنید اعتماد به نفس و مهارت‌هایی که آنها را ساده و عادی تلقی می‌کنید، در طول سال‌ها تجربه، آزمون و خطا به دست آمده‌اند و شاید دیدن تقلاهای فرد دیگری برای رسیدن به جایگاه فعلی شما، بعد از مدتی خسته کننده و کسالت آور شود.

او را کنترل می کنید
اختلاف سنی برای شما قدرتی را به همراه می‌آورد که توازن رابطه شما را برهم می‌زند. بزرگ‌تر بودن اگر با نشانه‌هایی که به آن اشاره کردیم همراه شود، اقتداری به شما می‌دهد که خواسته یا ناخواسته از آن استفاده می‌کنید، با کمک آن به مرور به همسری کنترلگر تبدیل می‌شوید و مدام برای همسرتان تعیین و تکلیف می‌کنید. بخشی از این اقتدار از تصور ذهنی شما ناشی می‌شود و بخشی از آن را هم همسرتان به شما هدیه می‌کند. همسری که از شما کوچک‌تر است، گاهی اعتماد به نفسش را از دست می‌دهد و احساس می‌کند که برای انجام هر کاری باید از شما کسب تکلیف کند.

برایش مادری می کنید
زمانی که چند سال یا چند دهه با همسرتان اختلاف سنی دارید، همیشه به یاد نخواهید داشت که شما «یک همسر» هستید، نه بیشتر و نه کمتر. چه بخواهید و چه نخواهید این تفاوت شما را به سمت مادری، پند و اندرز دادن یا مراقبت‌های بی‌دلیلی که گاهی آزار دهنده می‌شوند سوق می‌دهد. دلیل این اتفاق هم ساده است. شما اشتباهاتی که او امروز مرتکب می‌شود را قبلا انجام داده‌اید و نمی‌توانید بپذیرید که یک نفر به‌خاطر بی‌خبری از راه‌حل‌های ساده، راه خود را طولانی کند یا راه اشتباهی را انتخاب کند. مادری شما نه تنها به مرور از او فردی ناتوان و نابالغ می‌سازد، بلکه زمینه شورشی علیه شما در آینده را فراهم می‌کند. درست مثل بچه‌ای که روزی از امر و نهی مادرش خسته می‌شود و به دنبال استقلال می‌گردد، همسر شما هم روزی از رفتارهای رئیس مآبانه یا حمایت بیش از حدتان خسته می‌شود و برای پاره کردن تمام این قید و بندها تلاش می‌کند.
چنین روابطی معمولا با احساس شکست و سرخوردگی برای فرد بزرگ‌تر و با احساس طرد شدگی برای فرد کوچک‌تر خاتمه می‌یابد.

او را بی عرضه می بینید
شما راه خود را رفته‌اید، فرصت شغلی دلخواه‌تان را پیدا کرده‌اید و می‌دانید که امروز باید با زندگی‌تان چه کنید اما او تازه اول راه است. احتمالا خواستگار کم سن و سال شما، هنوز در دنیای رؤیاهایش زندگی می‌کند و تا رسیدن به ثبات شما، به زمان زیاد و تجربه شکست‌های بسیار نیاز دارد. اغلب کسانی که از همسرشان بزرگ‌تر هستند، ثبات مالی بهتری دارند و به همین دلیل، در رابطه‌شان احساس قدرتمندتر بودن می‌کنند. همین موضوع کوچک و به‌ظاهر بی‌اهمیت، ممکن است در شما احساس انزجار ایجاد کند و باعث شود، همسرتان را به این دلیل که درآمد کمتر و شرایط اقتصادی پایین‌تری نسبت به شما دارد، بی‌عرضه بدانید. شاید هم نخواهید به این مشکل اجازه دهید که عشق شما را ویران کند و به همین دلیل، به‌خاطر اینکه احساسات او را جریحه دار نکنید، از توقعات خود صرف نظر کرده تا غرور او را حفظ کنید.
بعد از مدتی خواهید دید زندگی فعلی شما هیچ شباهتی به آنچه پیش از ازدواج تصور می‌کرده‌اید ندارد و از اینکه تمام بار این رابطه بر دوش شماست، خسته خواهید شد.

از علایقتان دست می کشید
اگر همسرتان از شما کوچک‌تر باشد، ممکن است به‌خاطر اینکه تفاوت‌های میان شما کمتر به نظر برسد، از بخش‌هایی از زندگی‌تان دست بکشید. شاید گمان کنید برخی علایق شما برای او جالب نیستند و به همین دلیل آنها را کنار بگذارید و به کارهایی رو بیاورید که او به انجام‌شان عادت دارد. شما ممکن است از علایق گروه سنی خود فاصله بگیرید و به جای معاشرت با دوستان هم سن و سال‌تان، با گروه دوستی او رابطه بیشتری برقرار کنید و مثل آنها رفتار کنید تا جوان‌تر به نظر برسید. این موضوع کم کم به ظاهر شما هم سرایت پیدا می‌کند و از سبک پوشش گرفته تا جنس تفریحات‌تان را متحول می‌کند؛ تحولی که شاید در آغاز عادی به نظر برسد اما بعد از مدتی شما را از خود واقعی‌تان دور می‌کند و آزار دهنده به نظر می‌رسد.
بودن در کنار کسانی که از شما جوان‌تر و پرانرژی‌تر هستند، در آغاز ممکن است هیجان انگیز باشد اما یادتان نرود آدم‌ها بعد از مدتی زندگی هیجان‌انگیز، باز هم می‌خواهند به روزهای قبلی‌شان برگردند و با عادت‌هایشان زندگی کنند.

به خودتان شک می‌کنید
بودن در کنار مردی که سال‌ها از شما جوان‌تر است و در اوج آمادگی جسمانی به سر می‌برد، شما را نسبت به خودتان دچار تردید خواهد کرد. چیزی نخواهد گذشت شما خودتان را با زنان هم سن و کوچک‌تر از او مقایسه کرده و با دیدن هر چروک یا افتادگی کوچک در صورت‌تان، از دست دادن تناسب اندام یا پیدا شدن گاه و بی‌گاه یک تار موی سفید در سرتان، نسبت به تناسب میان خود و او تردید کنید. شک شما نسبت به خودتان و تناسب این رابطه، به مرور شما را نسبت به او بی‌اعتماد خواهد کرد و حضور او در اجتماع و در کنار زنان جوان‌تر، از نظر شما یک تهدید تلقی خواهد شد. شاید در زمانی که به او «بله» می‌گویید، نسبت به فردی که قرار است زیر یک سقف با شما زندگی کند اعتماد کامل داشته باشید، اما اگر اعتماد به خود را از دست دهید، آرام آرام به کوچک‌ترین رفتاری که همسرتان انجام می‌دهد حساس می‌شوید و با بی‌اعتمادی زندگی را برای خودتان و او سخت می‌کنید.
چون دختر‌ها از لحاظ جسمی و عقلی زود‌تر بالغ می‌شوند، از معکوس بودن اختلاف سنی ازدواج لطمه زیادی می‌بینند. زمانی که خانم‌ها به سن یائسگی نزدیک می‌شوند، این تفاوت سنی خودش را بیشتر نشان می‌دهد و به چشم هر دو طرف دردسرساز می‌شود.

اهمیت مشارکت یکسان در ازدواج

پـدرها و مـادرهـا، مسـئولـیـت هــایی خاص و خدا گونه درمــشارکتی یکسان دارند، و نه زن و نه مرد نباید بر دیگری سلطه پیدا کند. وقتی شریکهای زندگی به برابری و تساوی ارزش بگذارند، یـکدیگر را همانند خود می بینند و با یکدیگر با احترام رفتارمیــکنند، نیازهای یکدیگر را در نظر می گیرند، و از همدیگرحـمایت و پشتیبانی می کنند. شرکای برابر درمورد اهداف با یـکدیگر اتفاق نظرپـیدا می کنند و با هم برای دستیابی بــه این اهداف تلاش میــکنند. تعهدی یکسان و همانند دررابـطه بـر دوش خـــود احساس میکنند و حمایت و محبتی مـتـــــقابل دارند. هر کدام برای طرف مقابل ارزش بسیاری قائل است.
اکثر زوج ها می گویند که طرفدار مشارکت یکسان در ازدواج هستند، اما تحقیقات نشان می دهد که زوج های معدودی این شرایط را رعایت می کنند. در اکثر ازدواج ها، زن خانه مسئولیت ناعادلانه ی کارهای خانه و نگهداری و تربیت فرزندان را بر دوش میکشد، که حتی ممکن است مجبور به کار در خارج از منزل نیز باشد. به طور کلی، زن ها دو یا سه برابر مردها کارهای منزل را انجام می دهند. مادرها ۳ تا ۵ ساعت بیشتر از هر یک ساعت مردان با کودکانشان سرگرم هستند و امور مربوط به آنها را رفع می کنند. مردها، از طرف دیگر، قدرت بیشتری در تصمیم گیری های خانه اعمال میکنند.به نظر شما تلاش برای برقراری مشارکت یکسان در ازدواج، امری ضروری نیست؟ تحقیقات نشان می دهند که پاسخ این سوال مثبت است.

فواید مشارکت یکسان
مشارکت یکسان، برای ازدواج به طور کلی و برای زن و شوهر، هر کدام به صورت فردی، فواید زیادی دارد.
ازدواج های خوشبخت: مشارکت یکسان، نزدیکی و صمیمیت بین زن و شوهر را بیشتر می کند، و در نتیجه ی آن زندگی شادتر و سعادتمندانه تر خواهد بود. زوج ها احساس بهتری نسبت به خود و طرف مقابلشان خواهند داشت، که باعث می شود تمایل بیشتری برای در میان گذاشتن احساسات و افکارشان داشته باشند. این صمیمیت احساسی بیشتر باعث صمیمیت فیزیکی بیشتر، که یکی از مهمترین عناصر یک ازدواج سعادتمندانه است، می شود. زوج هایی که با مشارکت یکسان زندگی میکنند، ثبات و پایداری بیشتر، تضاد و ناسازگاری های کمتر، وابستگی کمتر و رنجش کمتری در زندگی دارند. طبق تحقیقات جان گاتمن، مردهایی که در زندگی تحت تاثیر همسران خود قرار میگیرند، ۴ برابر کمتر طلاق گرفته و یا زندگی ناخوشایندی را پشت سر میگذارند.
فواید برای مردها: مردها از مشارکت یکسان فواید احساسی می برند، چون در این ازدواج ها آزادی بیشتری هست و آنها احساس بهتری نسبت به ازدواجشان پیدا خواهند کرد. آنها همچنین از صمیمیت فیزیکی بیشتر با همسرشان نیز در اینگونه ازدواج ها بهره خواهند برد. صمیمت فیزیکی بین زوج ها باعث افزایش سلامت فیزیکی و کاهش استرس خواهد شد. این مردها در زندگی شغلی خود نیز بسیار فعال تر و سودبخش تر خواهند بود، چراکه دیگر فکرشان نگران مشکلات خانوادگی نیست.
فواید برای زن ها: صمیمیت بیشتر و ارتباط نزدیک تر در مشارکت یکسان بسیار برای خانم ها پرفایده است. تحقیقات نشان می دهد که داشتن سهم یکسان در تصمیم گیری، یکی از مهمترین عناصری است که برای زن ها در داشتن یک زندگی سعادتمندانه و شاد موثر است. اگر مردها از همسرشان به خاطر وظایفی که در خانه عهده دارند، قدردانی کنند، خانم ها با میل و رغبت بیشتری این مسئولیت ها را انجام می دهند و احساسات بهتری نسبت به خود خواهند داشت، کمتر عصبانی و افسرده می شوند، و شادتر زندگی خواهند کرد.

ایده هایی برای ایجاد مشارکت یکسان
همه ی زوج ها می توانند برای ایجاد مشارکت یکسان تلاش کنند. پیشنهادات زیر بر خانه داری، مراقبت از فرزندان و تصمیم گیری متمرکز شده است:
کارهای خانه داری را با هم تقسیم کنید. به طور کلی دو نوع کار خانه داریم، “کارهای روتین و عادی” و “کارهای اتفاقی”. کارهای اتفاقی، مثل تعمیرات خانه، کارهای مربوط به حیاط، پرداخت قبض ها، لازم نیست که هر روز انجام گیرند. از طرف دیگر، کارهای روتین مثل آشپزی، نظافت، شستشوی لباسها، شستن ظروف، وقت بیشتری می برند و باید به صورت مرتب و مداوم انجام گیرند. اکثر افراد، چه زن و چه مرد، این کارها را طاقت فرسا و خسته کننده میدانند. به طور کلی، زن ها بسیار بیشتر از مردها این امور روتین را انجام میدهند. اگر مردها سعی کنند که قسمتی از انجام این کارهای روتین را بر عهده خود گیرند، بار دوش خانم ها را سبک تر کرده و به ایجاد مشارکت یکسان در خانه کمک می کنند.
به صورت گروهی کار کنید. خانم هایی که از تقسیم کار در خانه ناراضی هستند می گویند که احساس تنهایی می کنند، گویی که همراهی ندارند. اگر زنها و مردها با هم، بدون رتبه بندی یا گفتن “من کمک می کنم کارت را انجام دهی” کار کنند، زندگی بسیار شادتر خواهد شد. ظرف ها را با هم بشویید. اتاقها را با هم تمییز کنید، به صورتی که یکی گردگیری را انجام دهد و دیگری جارو بکشد. ماشین را با هم بشویید. کار گروهی باعث می شود که کار زودتر جلو برود و لذت بیشتری نیز از انجام کارها خواهید برد.
از “دروازه بانی” خودداری کنید. محققان واژه ی دروازه بان را برای رفتاری استفاده می کنند که مانع می شود زنها و مردها برای انجام کارهای خانه و بچه داری باهم مشارکت کنند. برای مثال، بعضی مردها اصرار دارند که فقط آنها بلدند که چطور علف های باغچه را بزنند و در را برای زن و فرزندان که ممکن است از آن کار لذت ببرند می بندند. برای خانم ها دروازه بانی کمی پیچیده تر می شود به این خاطر که مدیریت خانه بسیار به وجود آنها بستگی دارد. زن هایی که تصور می کنند کارهای خانه داری فقط وظیفه  خانم هاست، آن کار را با کسی تقسیم نخواهند کرد. و اگر شوهرش بخواهد که در کارها به او کمک کند، او آن را تهدیدی برای احترام و هویت خود تلقی خواهد کرد. زنی با این اعتقادات اگر کارهای خانه را با شوهر یا فرزندانش قسمت کند، احساس خواهد کرد که وظایف خود را نادیده گرفته و احساس گناه خواهد کرد. البته ممکن است احساساتش را به زبان نیاورد، اما دروازه را با زیرکی خواهد بست. مثلاً استاندارهایی سخت و جدی برای خانه وضع خواهد کرد. و اگر همسرش بخواهد که سهم خود را از کارهای خانه انجام دهد، او آن کارها را از دوباره انجام خواهد داد یا از تلاشهای او انتقاد خواهد کرد. مرد نیز تسلیم شده و اختیار تام انجام کارهای خانه را به زن واگذار خواهد کرد.
برای کاهش این رفتار، لیستی کامل از همه امور و کارهای خانه تهیه کنید، و آنها را با اتفاق نظر بین خود تقسیم کنید. اگر نیاز باشد، حتی آموزش های لازم را نیز انجام دهید و برای بازدید کارها نیز زمان بگذارید. استانداردهایی منطقی داشته باشید و به هرکدام از اعضاء خانواده اختیار دهید که آن استانداردها را موافق با مرام خود رعایت کند.
درمورد چگونگی تقسیم کارهای خانه صحبت کنید. برای صحبت کردن درمورد نحوه تقسیم کار زمان بگذارید و اطمینان حاصل کنید که همه از این تقسیم راضی هستند. قدردانی کنید، غمخوارانه گوش دهید و با هم تصمیم بگیرید. این کارها، یک احساس عدالت در ازدواج ایجاد خواهد کرد، که باعث استحکام بیشتر آن خواهد شد. معمولاً خانم ها بیشتر مسئولیت انجام کارهای خانه را بر عهده میگیرند. همچنین اگر تقسیم کارها عادلانه نباشد، باز هم زن ها هستند که متاثر می شوند. تحقیقات نشان می دهد که مردها تقریباً درمورد تقسیم کارهای خانه کمتر متاثر می شوند. از اینرو این به عهده خانم هاست که صحبت تقسیم کار را پیش بکشند.
قدردانی کنید. همه دوست دارند درقبال کارهایی که انجام می دهند از آنها قدردانی شود. پژوهشگران خانواده بیان می کنند که وقتی زوج ها درمورد کارهای خانه مشاجره می کنند، معمولاً بحث بر سر این است که کی چه کاری انجام می دهد . معمولاً بیشتر به خاطر این است که افراد پس از انجام کار تقدیر نمی شوند. معمولاً خانم ها عقیده دارند که خیلی بیشتر از مردها سعی و تلاش می کنند و مسئولیت بیشتری بر گردن آنهاست و مردها هم تصور می کنند خیلی بیش از آنچه زن ها به آنها واگذار می کنند، زحمت می کشند. برای تسهیل این تفاوت ها، برای کارهایی که همسرتان انجام می دهد، از او قدردانی کنید.
تصمیم های مهم را به تنهایی اتخاذ نکنید. وقتی زن ها و مردها سهمی یکسان در گرفتن تصمیم های زندگی مثل محل زندگی، طریقه ی تربیت فرزندان، مقدار خرج کردن پول و… داشته باشند، ازدواج ها شادتر و سعادتمندانه تر خواهند بود. هیچگاه این تصمیم ها مهم را به تنهایی، بدون مشورت کردن با همسرتان، نگیرید.
مسئولیت مراقبت و تربیت فرزندان را تقسیم کنید. بچه زمانی بیشتر موفق می شوند که هم پدر و هم مادر در طریقه ی تربیت آنها سهم داشته باشد. تحقیقات نشان می دهد که مادرها و پدرها هرکدام تاثیری مجزا بر کودکان دارند. پس اگر فقط یکی از ولدین در تربیت کودک سهم داشته باشد، کودک چیزی کم خواهد داشت. برای مثال، مادرها بیش از پدرها تمایل دارند تا به عنوان مربی اجتماعی فرزندانشان عمل کنند، و به آنها یاد بدهند که چطور فرق کار درست و نادرست را از هم تشخیص دهند. پدرها بیش از مادرها دوست دارند در نظم و تربیبی فرزندان شریک شوند. اما به یاد داشته باشید که بچه ها به هر دوی والدینشان نیاز دارند—به آنها اجازه دهید که وجود هر دوی شما را حس کنند .

چهار نوع از زنانی که مردان را از خودشان دور می‌کنند!

1. ملکه‌های عیب جو

ملکه نمایش یک نوع شخصیتی است که بسیاری از خانمها را شامل می‌شود. این خانمها معتقدند که همه چیز یا خیلی خوب است یا خیلی بد. معنای لغوی ملکه، شخصی است دارای بی نهایت عکس العمل‌های احساساتی و مهیج.

هیچ حد وسطی برای این دخترها وجود ندارد. همه چیز یا بسیار عالی است یا فوق العاده وحشتناک. در ارتباطاتشان هم عیب جو، نالان، نق نقو، و اغلب اوقات بی حوصله هستند. همیشه نیازمند این هستند که چیزی بگویند. از نظر آنها هیچ چیز درست نیست. علاوه بر این، این خانمها، انواع و اقسام روش‌ها را امتحان می‌کنند تا نظر آقایان را به خودشان جلب کنند. درصورتی که بحران‌های زیادی پیش روی آنهاست و آنها به دنبال کسی هستند که نجاتشان دهد.

2. پرنسس‌های خونسرد
این نوع از خانمها مطمئنا همسرانشان را هم مانند خودشان سرد و افسرده می‌کنند. آیا شما به همسرتان در جمع بی احترامی می‌کنید و با او بد رفتار می‌کنید؟ آیا همسرتان شما را گاهی کناره گیر توصیف می‌کند؟ با او گرم و صمیمی باشید چرا که او به خاطر همین رفتارهاست که تا دیروقت کار می‌کند و با زدن یک تلفن از آمدن به آن قصر یخی(خانه) عذر و بهانه می‌آورد.

3. خانم‌های اهل پز
این نوع از زنان اغلب خودشان را به رخ دیگران می‌کشند و معمولا موارد بسیاری برای خودنمایی مقابل دیگران دارند. او می‌تواند خودش را در قالب یک شخصی در سمت رئیس، یا صاحب یک مرسدس بنز نشان دهد. تا زمانی که او به این کارش ادامه می‌دهد همسرش هم تاوان این فضائل و کمالات را می‌دهد. در مواقعی که زن صحبت می‌کند همسرش ساکت است تا مبادا نسبت به صحبتهای زنش مخالفت کند. مشکل این زنان این است که آنها از همه موقعیت‌ها استفاده می‌کنند تا خودشان را به رخ دیگران بکشند و با این کارشان همسرشان را ناراحت و آزرده خاطر می‌کنند.

4. خانم‌های درحال تغییر
این خانمها در برخورد اول با آقایان بسیار خوب و دلنشین به نظر می‌رسند. آنها تمایلات جنسی بالایی دارند و اغلب لباسهای کوتاه بسیار جذابی می‌پوشند. همیشه آرایش می‌کنند و بسیار آرام صحبت می‌کنند. همیشه مراقب هستند موهایشان آشفته نشود و این را به همسرانشان هم تذکر می‌دهند. آنها به همسرشان کمی اخم می‌کنند، لبهایشان را جمع می‌کنند و سرشان را هم به طرف همسرشان کمی خم می‌کنند. قبلا او هیچ کدام از این مشخصات را نداشت اما درحال حاضر همه این ویژگی‌ها را داراست. زمانی که همسرش از محل کار به خانه می‌رسد، احساس می‌کند که با زن جدیدی رو به رو شده است. چنین تغییر چشمگیری حس اعتماد و اطمینان بین آنها را کم می‌کند. مرد در این لحظه نمی‌داند چه اتفاقی افتاده و فکر می‌کند که او را قبلا می‌شناخته است.
در اینجا شما با زنانی که مردان از آنها دوری می‌کنند آشنا شدید. مردان فقط زنانی را می‌خواهند که خودشان(واقعی) باشند. زنان سرد، زنان اهل پز، درحال تغییر را فراموش کنید. اجازه دهید همسرتان شما را هر آنچه که هستید ببیند و عاشقتان شود.