روانشناسی خودمانی | مشاوره خصوصی

اطلاعات روانشناسی خود را افزایش دهید. از مشاوره خصوصی بهترین نتیجه را بگیرید

روانشناسی خودمانی | مشاوره خصوصی

اطلاعات روانشناسی خود را افزایش دهید. از مشاوره خصوصی بهترین نتیجه را بگیرید

اختلال شخصیت نمایشی

چشم انداز بیماری
راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات ذهنی چاپ چهارم تجدید نظر شده DSM-IV-TR اختلال شخصیت نمایشی را چنین شرح می دهد: یک الگوی فراگیر هیجان پذیری و توجه طلبی که از اوایل بزرگسالی آغاز شده و در زمینه های گوناگون دست کم با پنج مورد (یا بیشتر) از موارد زیر مشخص می شود:
▪در موقعیتهای که مرکز توجه نیست، ناراحت باشد و در رنج و مشقت به سربرد.
▪ تعامل با دیگران اغلب با رفتار نامناسب تحریک کننده یا اغواکنندهٔ جنسی مشخص می شود.
▪ ابراز هیجانات سطحی و به سرعت متغییر است.
▪ به طور پیوسته از ظاهر جسمانی خود برای جلب توجه دیگران استفاده می کنند.
▪ سبک گفتاری فرد به شدت تاثیرگذار و فاقد جزئیات است.
▪خودنمایی، تظاهر و اغراق در بیان هیجانات را نشان می دهد.
▪ تلقین پذیر است یعنی بسادگی تحت تاثیر دیگران یا شرایط قرار می گیرد.
▪ روابط را صمیمانه تر از آنچه واقعاً هست تلقی می کند.
●چشم انداز ابعادی
در اینجا مدل پنج عاملی شخصیت برای اختلال شخصیت نمایشی یک نیمرخ فرضی را ایجاد کرده است (مک کری ،۱۹۹۴):
الف ـ نوروزگرایی بالا: ==(؟)
عواطف منفی مزمن که شامل اضطراب ، ترسویی ، تنش ، تحریک پذیریی، خشم، اندوهگینی، گناه، شرم، دشواری کنترل تکانه (برای مثال در خوردن، نوشیدن یا خرج کردن پول) باورهای نامعقول (برای مثال: انتظارات غیرواقع گرایانه طوری که خود را مجبور کند که همیشه کامل عمل کند)، بدبینی ، اضطراب بدنی بیمورد ، درماندگی و وابستگی به دیگران برای حمایت هیجانی وتصمیم گیری.
ب ـ برونگرایی بالا:
پرحرفی، خودافشاگری، عدم توانایی در گذراندن زمان به تنهایی، جلب توجه کردن، حرکات نمایشی در نشان دادن هیجانها، برانگیختگی جنسی بی ملاحظه، تلاشهای نامناسب برای کنترل و تسلط بر دیگران.
ج ـ گشودگی بالا : 
اشتغال ذهنی با خیالپردازی و رویاهای روزانه، سودمندی، تفکر غیرعادی (برای مثال اعتقاد به شبح ) هویت پراکنده و اهداف متغییر برای مثال مستعد بودن برای دیدن کابوسها و حالات هشیاری متغییر، ناهمرنگی و سرکشی اجتماعی که می تواند فرد را در تعارض با جامعه قرار دهد یا مانع از پیشرفت شغلی او باشد.
د ـ توافق بالا: 
زودباوری، اعتماد بیش از اندازه به دیگران، صداقت زیاد و فراوان، عدم تمایز بین خود و دیگران، قدرت تشخیص علائق شخصی، ناتوانی در مقابله با دیگران و تلافی کردن، به راحتی از چیزی سود بردن.
ه ـ وظیفه شناسی پایین:
روشنفکر، فقدان لذت، هنرپیشه بالقوه، ضعف در عملکرد تحصیلی با توجه به تواناییهای نسبی، رعایت نکردن نقشها و تعهدات می تواند فرد را در مقابل قانون قرار دهد، ناتوانی در خود انضباطی( برای مثال: گرفتن رژیم، تمرین طرح )حتی زمانی که به دلایل پزشکی نیاز است. بی هدف بودن شخصی و حرفه ای.
●چشم انداز رفتاری
افراد مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی تحریک پذیر و هیجانی اند و رفتاری پررنگ و لعاب، نمایشی و برونگرایانه دارند. اما علی رغم رفتار متظاهرانه و پرزرق و برقی که دارند، اغلب نمی توانند دلبستگی عمیقی را به مدت طولانی حفظ کنند. رفتار توجه طلبانهٔ بسیار زیادی از خود نشان می دهند. آنها در افکار و احساسات خود اغلب مبالغه می کنند و هر چیز ساده ای را مهمتر از آنچه در واقع هست، جلوه می دهند. اگر کانون توجه واقع نشوند یا تحسین و تایید نشوند، تندخو می شوندو زیر گریه می زنند، و دیگران را ملامت می کنند و به آنها افتراهای ناروا می زنند. این افراد هیجان طلب هستند و ممکن است با قانون درگیر شوند و به سوءمصرف مواد روی می آورند( کاپلان- سادوک ۲۰۰۳).
●عواطف ویژه :
مبالغه کردن، هیجان های سطحی، اشتیاق، خشم، ملال( میلون،۲۰۰۱)هیستری، غمگینی، ترس، ملال(استون،بریکات،۲۰۰۰). حریص برای تحسین شدن، فریبنده، بسیار نمایشی،سطحی، خودمحور، تاثیرگذار و جویای

سایت ویستا

اختلال وسواس فکری- عملی چیست؟

افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری - عملی، یا دچار وسواس های عملی، یا دچار وسواس های فکری و یا دچار هردو باهم هستند .
منظور از وسواس فکری، افکار، تصویر های ذهنی، یا میل های ناگهانی به انجام کاری یا گفتن چیزی است که فرد را ناراحت می کند و دایماً هم در ذهن تکرار می شوند. منظور از وسواس عملی، رفت ارهایی است که فرد احساس می کند مجبور است آن ها را تکرار کند تا اضطرابش کاهش پیدا کند یا جلوی یک اتفاق بد گرفته شود . اغلب آدم های مبتلا به وسواس فکری - عملی هم افکار ناراحت کننده و هم رفتارهای تکرار شونده را تجربه م یکنند.

رایج ترین وسواس های فکری عبارتند از:

∗ ترس از نجس شدن یا نجس کردن

∗ ترس از دست زدن به چیزهای سمی یا آلوده

∗ ترس از آسیب رساندن به کسی یا کشتن کسی که معمولاً این فکر در مورد افراد نزدیک و کسانی که فرد

آن ها را دوست دارد است.

∗ ترس از فراموش کردن انجام کاری مثل قفل کردن در، بستن شیر گاز

∗ ترس از انجام کاری غیر اخلاقی یا انجام رفتاری خجالت آور

∗ ترس از ابتلا به یک بیماری مثل ایدز یا سرطان

رایج ترین وسواس های عملی عبارتند از:

∗ شستشو و آب کشی مکرر و طولانی مثل شستن مکرر دست ها در طول روز

∗ وارسی و چک کردن افراطی مثل چندین بار قفل کردن در

∗ اعمال تکراری مثل 16 بار چراغ را خاموش کردن

∗ جمع کردن و انبار کردن چیزهای ب یمصرف مثل روزنامه یا وسایل غیرقابل استفاده

∗ قرار دادن اشیا و وسایل به صورت قرینه یا براساس یک نظم خاص

بیشتر آدم هایی که مبتلا به این اختلال هستند می دانند که ترس های آن ها کاملاً واقعبینانه نیستند . خیلی از این افراد می دانند که رفتار وسواسی آن ها بی معنی و بی هوده است ولی نمی توانند جلوی خود را بگیرند، انگار که مجبورند این رفتارهای تکراری انجام دهند.

اختلال وسواس فکری - عملی بیماری شایعی است. از هر چهل نفر یکی در طول زندگی اش به این بیماری مبتلا می شود. وسو اس می تواند مشکلات جدی برای فرد ایجاد کند . آدم های مبتلا به وسواس ساعت های زیادی در طول روز مشغول انجام رفتارهای وسواسی خود هستند . به همین دلیل این افراد فرصت کافی برای رسیدگی به امور خانواده خود را ندارند . علاوه براین بسیاری از افراد مبتلا به وسواس فکری - عملی از مکان ها و موقعیت هایی که در آنها اضطراب ایجاد می کند نیز اجتناب می کنند. برخی از آنها عملاً خانه نشین می شوند. بیشتر اوقات فرد یا افرادی در خانواده به آنها کمک می کنند تا از عهده انجام مناسک و تشریفات وسواسی خویش برآیند.

علل اختلال وسواس فکری- عملی چیست؟
دلایل این اختلال دقیقاً شناسایی نشده اند. این اختلال یک جنبه ی ارثی دارد . اعضای خانواده افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی اغلب مبتلا به همین اختلال و سایر اختلالات اضطرابی هستند . البته توارث تنها دلیل وسواس نیست . یادگیری و فشارهای زندگی نیز سهمی در شکل گیری این اختلال دارند.

اختلال وسواس فکری عملی چگونه به وجود می آید؟
پژوهش ها نشان داده اند که 90 % افراد افکاری شبیه به افکاری که بیماران وسواسی را ناراحت می کند دارند ولی این افکار افراد مبتلا به این اختلال را بیشتر از دیگران ناراحت می کنند. بیشتر اوقات افکاری که باعث نگرانی افراد مبتلا به وسواس می شود مغایر با باورها و ارزش های آنها است . مثلاً یک فرد بسیار مذهبی و معتقد از این می ترسد که مبادا به مقدسات توهین کند یا کفر بگوید و یا یک مادر دلسوز می ترسد که مبادا به فرزندش آسیبی برساند . با توجه ب ه این که افرادی که مبتلا به وسواس م ی شوند به خاطر داشتن این گونه افکار بسیار ناراحت هستند و سعی می کنند از این افکار اجتناب کنند . آنها اغلب سعی می کنند خودشان را م جبور به متوقف کردن افکارشان کنند . مشکل این جاست که هرچه بیشتر سعی می کنی در باره ی چیزی فکر نکنی، در نهایت بیشتر به آن فکر خواهی کرد. می توانید همین حالا این پدیده را امتحان کنید : سعی کنید به مدت 60 ثانیه به یک فیل صورتی فکر نکنید! به احتمال زیاد اولینچیزی که به ذهن شما می آید آن چیزی است که سعی می کنید به آن فکر نکنید؛ یعنی یک فیل صورتی . زمانی که آدم ها در می یابند که نمی توانند از افکار ناراحت کننده اجتناب کنند، به فکر راه حل های دیگری برای کاهش اضطراب می افتند. ممکن است شروع به انجام کارهایی کنند مثل ش ستن زیاد یا زیر لب دعا خواندن. این کارها معمولاً اضطراب آنها را کاهش می دهد. فقط مشکل اینجاست که رهایی از اضطراب موقتی است . خیلی زود شرایط به گونه ای در می آید که آنها باید آن عمل را بیشتر و بیشتر انجام دهند تا حالشان بهتر شود. خیلی زود این عمل به صورت یک رفتار وسواسی درمی آید.

3 درمان رفتاری شناختی اختلال وسواس فکری- عملی چه می کند؟
افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری - عملی از این می ترسندکه اگر به افکار وسواسی شان میدان بدهند و هیچ عمل وسواسی برای جبران آنها انجام ندهند، بیشتر و بیشتر مضطرب خواهند شد و نخواه ند توانست این اضطراب را تحمل کنند . آنها اغلب از این نگرانند که مبادا دیوانه شوند . هدف درمان شناختی - رفتاری این است که به شما کمک کند که یاد بگیرید اضطراب خود را بدون انجام رفتارهای وسواسی کنترل کنید . در این درمان شما راهبردهایی نظیر تمرین های آرامسازی و شی وه های تفکری را که باعث کاهش اضطراب می شوند یاد خواهید گرفت . همچنین دراین درمان می آموزید که اگر به جای اجتناب از افکارتان با آنها مواجه شوید، آنها کنار می روند. شاید باور کردنش سخت باشد ولی حقیقت دارد . درمانگرتان به شما کمک می کند با چیزهایی که بیشتر از ه مه از آنها می ترسید به تدریج روبرو شوید تا بالاخره زمانی فرا برست که بتوانید ترستان را بدون انجام رفتارهای وسواسی مهار کنید . درمان شناختی- رفتاری وسواس فکری - عملی معمولاً حدود 20 جلسه طول می کشد. ممکن است درمان برای کسانی که علایم وسواسشدیدتری دارند، بیشت ر از این طول بکشد . پژوهش های انجام شده در این زمینه نشان داد ه اند که بیش از 80 % کسانی که درمان شناختی- رفتاری خود را تا آخر ادامه م ی دهند، در حد متوسط تا قابل ملاحظه ای بهبود می یابند. خیلی پیش می آید که بعد از پایان درمان گاهی افکار یا تمایلات وسواسی به س راغ فرد بیایند ولی به طور کلی بیماران احساس کنترل بیشتری داشته و م ی توانند از زندگی لذت ببرند . پژوهش ها همچنین نشان داده اند که اغلب افرادی که درمان را به پایان برده اند، بعد از اتمام درمان در دراز مدت حالشان بهتر است.

آیا دارو مفید و مؤثر است؟
داروهایی ک ه بیشترین اثربخشی را در درمان اختلال وسواس فکری - عملی دارند، سطح شیمیایی سروتونین را در مغز افزایش می دهند. پزشک یا روانپزشک شما دارویی را برای شما تجویز می کند که بیشترین سود را برایتان داشته باشد . مطالعات نشان داده اند50درصد بیماران با دارو بهبود قاب ل ملاحظه پیدا می کنند. البته اغلب بیماران درمی یابند که علایم آنها با قطع دارو عود می کند . به - که 60 همین دلیل بهتر است همیشه درمان شناختی - رفتاری نیز به دارودرمانی افزوده شود . برای برخی بیماران ترکیب دارودرمانی و شناخت درمانی بهترین نتایج را به بار می آورد.

از شما به عنوان بیمار چه انتظار م یرود؟
معمولاً در اوایل درمان بیمار مضطرب بوده و در مورد امکان بهبودش با این روش شک دارد. اگر این حالت را دارید، بهترین کار این است که این نوع درمان را امتحان کنید . درمانگرتان راه های جدیدی برای مقابله با اضطراب به شما می آموزد و به شما یاد م یدهد چطور با چیزهایی که از آنها می ترسید روبرو شوید . از شما خواسته خواهد شد که مهارت هایی را که در جلسات می آموزید، بین جلسات تمرین کنید . اگر تمرین هایی که درمانگرتان توصیه می کند را بین جلسات انجام بدهید و درمان را تکمیل کنید، حالتان بسیا ر بهتر خواهد شد.

اختلال شخصیت وابسته

انسان موجودی اجتماعی است که تا حدودی به اطرافیانش وابستگی دارد، ولی مشکل زمانی آغاز می شود که این وابستگی حالتی افراطی و بیمارگونه پیدا می کند. یکی از دلایل شایع برای چنین وضعیتی، وجود اختلال در شخصیت افراد است. بیماران مبتلا به این حالت، نیازهای خود را تحت الشعاع نیازهای دیگران قرار می دهند، مسؤولیت های مهم زندگی خود را به گردن دیگران می اندازند، به خود مطمئن نیستند و اگر برای مدتی کوتاه تنها بمانند، احساس ناراحتی زیادی می کنند. روان پزشکان به این حالت می گویند: اختلال شخصیت وابسته. این اختلال در میان خانم ها شایع تر از آقایان است. به تازگی مطالعاتی در کشورهای غربی صورت گرفته که نشان می دهد فرزندان کوچک خانواده با احتمال بیشتری در معرض خطر ابتلا هستند. افرادی هم که در کودکی بیماری جسمی و ذهنی داشته اند، ممکن است بیش از بقیه مستعد این اختلال باشند. مشخصه این افراد، رفتاری حاکی از وابستگی و سلطه پذیری به صورت الگویی نافذ و فراگیر در کلیه ابعاد زندگی آنهاست. افراد مبتلا، از تصمیم گیری عاجزند مگر آن که با دیگران به مقدار بسیار زیادی مشورت کرده و کاملاً مطمئن شده باشند. آنها از موقعیت های مسؤولیت آور پرهیز می کنند و اگر از آنها خواسته شود که نقش رهبر را در جایی به عهده بگیرند، به شدت مضطرب می شوند و ترجیح می دهند تحت سلطه باشند. پافشاری در انجام تکالیفی که مربوط به خودشان است را دشوار می یابند، اما اگر قرار باشد آن تکالیف را برای کسی دیگر انجام دهند، مداومت در آنها کاری سهل و آسان محسوب می شود. این بیماران دوست ندارند تنها باشند و دل شان می خواهد کسی را پیدا کنند که بتوانند به او وابسته شوند.
همین نیاز آنها- دلبستگی به فرد دیگر- است که روابط شان را خدشه دار می کند. آنها حتی از ابراز احساسات پرخاشگرانه خود نیز می ترسند و به همین دلیل این دسته از افراد ممکن است همسری بدرفتار یا بی وفا را مدت ها تحمل کنند، فقط برای آن که احساس دلبستگی شان به او خدشه دار نشود.
علایم معمول
معیارهای تشخیصی برای افراد با وابستگی بیمارگونه و مفرط، به طور خلاصه به شرح زیر است:
* نیازی نافذ، فراگیر و افراطی به مراقبت شدن که به سلطه پذیری، وابستگی و ترس از جدایی بینجامد.
* این حالت از اوایل بزرگسالی شروع شده باشد و در زمینه های گوناگون به چشم آید که نشانه هایش وجود حداقل پنج مورد از موارد ذکر شده در زیر باشد:
1- بدون توصیه و اطمینان بخشی فراوان دیگران، در گرفتن تصمیمات روزمره مشکل داشته باشد( مثل پوشیدن لباس یا انتخاب غذا در رستوران).
2- نیازمند آن باشد که دیگران مسؤولیت بیشتر مسایل عمده زندگی اش را برعهده بگیرند( مثل خرید خانه، انتخاب همسر، تعیین رشته تحصیلی و غیره).
3- به دلیل ترس از برخوردار نشدن از حمایت یا تأیید دیگران، در ابراز مخالفت با آنها مشکل داشته باشد که این امر به دلیل فقدان اعتماد به قضاوت ها یا توانایی های خود باشد، نه فقدان انگیزه یا انرژی.
4- در کسب حمایت و پشتیبانی دیگران بیش از حد معطل بماند، تا جایی که حتی حاضر شود کارهایی را که دوست ندارد، به خاطر دیگری انجام دهد و این امر حالتی تکرار شونده در روند زندگی فرد داشته باشد.
5- در تنهایی احساس ناراحتی یا درماندگی کند، به دلیل ترس مبالغه آمیز از نداشتن قدرت مراقبت از خود.
6- با ختم یک رابطه صمیمانه، فوراً به جستجوی رابطه ای دیگر برآید تا آن را منبع مراقبت و حمایت از خود قرار دهد.
7- ذهنش به طرزی غیرواقع گرایانه به این اندیشه مشغول باشد که مبادا برای مراقبت از خود، تنهایش بگذارند.
مجموعه صفات فوق باعث می شود کارکرد شغلی این افراد اغلب مختل باشد، به طوری که نمی تواند مستقلاً و بدون نظارت دقیق شخص دیگری کارهای خود را انجام دهند.
* روابط اجتماعی آنها اغلب فقط با کسی است که می توانند به او وابسته شوند و خیلی از این افراد مورد بدرفتاری جسمی یا روحی- روانی قرار می گیرند، فقط به این علت که با جرأت نیستند و در نتیجه نمی توانند ابراز وجود کرده و از حق و حقوق خود دفاع کنند.
* اگر غیبت فردی که به او وابسته اند طولانی شود، بیمار در معرض خطر اختلال افسردگی قرار می گیرد.
پشت پرده وابستگی
حقیقت این است که صفت وابستگی در بسیاری از اختلالات روان پزشکی دیده می شود. جالب است بدانیم یک بیماری روان پزشکی وجود دارد که طی آن بیمار مبتلا از تنها ماندن در فضاهای باز به شدت وحشت دارد و در صورت تنها ماندن در چنین شرایطی، حملات شدید اضطراب را تجربه می کند. به طور طبیعی این بیماران اغلب برای خارج شدن از منزل نیاز به همراهی فرد دومی دارند که در اکثر موارد این فرد دوم، همسر آنها است و در اینجا هم یک نوع وابستگی بیمارگونه ملاحظه می شود. بنابراین کمک گرفتن از پزشک متخصص برای افتراق انواع مختلف وابستگی که در بیماری های متنوع روان پزشکی رخ می دهد، امری لازم و گاه ضروری است.
... و اما درمان
خوشبختانه درمان اختلال شخصیتی وابسته با نتایج خوبی همراه است و اغلب نتیجه بخش می باشد. پایه اصلی درمان بر روش های غیردارویی بنا شده. یکی از آنها درمان های مبتنی بر بینش است که بیمار بتواند صورت های اولیه رفتار خود را بشناسد و با حمایت درمانگر به فردی مستقل تر، با جرأت تر و با اتکا به نفس بیشتر تبدیل شود. طبیعی است که ایجاد این تغییرات نیاز به زمان دارد. بنابراین صبر و حوصله و بردباری کمک زیادی به پیشرفت می کند. رفتاردرمانی، جرأت آموزی، خانواده درمانی و گروه درمانی نیز از جمله سایر روش های غیردارویی هستند که به کار می روند و در بسیاری از بیماران نتایج موفقیت آمیزی هم داشته اند.
اگرچه از روش های دارویی هم برای درمان این مشکل استفاده می شود اما روش های غیردارویی، آثاری دیرپا و ماندگار بر جا می گذارند و به این ترتیب بیماری که تحت این دسته از درمان ها قرار گیرد، تا سال های سال قادر به بهره مندی از یک زندگی طبیعی خواهد بود.

اختلال شخصیت وابسته

انسان موجودی اجتماعی است که تا حدودی به اطرافیانش وابستگی دارد، ولی مشکل زمانی آغاز می شود که این وابستگی حالتی افراطی و بیمارگونه پیدا می کند. یکی از دلایل شایع برای چنین وضعیتی، وجود اختلال در شخصیت افراد است. بیماران مبتلا به این حالت، نیازهای خود را تحت الشعاع نیازهای دیگران قرار می دهند، مسؤولیت های مهم زندگی خود را به گردن دیگران می اندازند، به خود مطمئن نیستند و اگر برای مدتی کوتاه تنها بمانند، احساس ناراحتی زیادی می کنند. روان پزشکان به این حالت می گویند: اختلال شخصیت وابسته. این اختلال در میان خانم ها شایع تر از آقایان است. به تازگی مطالعاتی در کشورهای غربی صورت گرفته که نشان می دهد فرزندان کوچک خانواده با احتمال بیشتری در معرض خطر ابتلا هستند. افرادی هم که در کودکی بیماری جسمی و ذهنی داشته اند، ممکن است بیش از بقیه مستعد این اختلال باشند. مشخصه این افراد، رفتاری حاکی از وابستگی و سلطه پذیری به صورت الگویی نافذ و فراگیر در کلیه ابعاد زندگی آنهاست. افراد مبتلا، از تصمیم گیری عاجزند مگر آن که با دیگران به مقدار بسیار زیادی مشورت کرده و کاملاً مطمئن شده باشند. آنها از موقعیت های مسؤولیت آور پرهیز می کنند و اگر از آنها خواسته شود که نقش رهبر را در جایی به عهده بگیرند، به شدت مضطرب می شوند و ترجیح می دهند تحت سلطه باشند. پافشاری در انجام تکالیفی که مربوط به خودشان است را دشوار می یابند، اما اگر قرار باشد آن تکالیف را برای کسی دیگر انجام دهند، مداومت در آنها کاری سهل و آسان محسوب می شود. این بیماران دوست ندارند تنها باشند و دل شان می خواهد کسی را پیدا کنند که بتوانند به او وابسته شوند.
همین نیاز آنها- دلبستگی به فرد دیگر- است که روابط شان را خدشه دار می کند. آنها حتی از ابراز احساسات پرخاشگرانه خود نیز می ترسند و به همین دلیل این دسته از افراد ممکن است همسری بدرفتار یا بی وفا را مدت ها تحمل کنند، فقط برای آن که احساس دلبستگی شان به او خدشه دار نشود.
علایم معمول
معیارهای تشخیصی برای افراد با وابستگی بیمارگونه و مفرط، به طور خلاصه به شرح زیر است:
* نیازی نافذ، فراگیر و افراطی به مراقبت شدن که به سلطه پذیری، وابستگی و ترس از جدایی بینجامد.
* این حالت از اوایل بزرگسالی شروع شده باشد و در زمینه های گوناگون به چشم آید که نشانه هایش وجود حداقل پنج مورد از موارد ذکر شده در زیر باشد:
1- بدون توصیه و اطمینان بخشی فراوان دیگران، در گرفتن تصمیمات روزمره مشکل داشته باشد( مثل پوشیدن لباس یا انتخاب غذا در رستوران).
2- نیازمند آن باشد که دیگران مسؤولیت بیشتر مسایل عمده زندگی اش را برعهده بگیرند( مثل خرید خانه، انتخاب همسر، تعیین رشته تحصیلی و غیره).
3- به دلیل ترس از برخوردار نشدن از حمایت یا تأیید دیگران، در ابراز مخالفت با آنها مشکل داشته باشد که این امر به دلیل فقدان اعتماد به قضاوت ها یا توانایی های خود باشد، نه فقدان انگیزه یا انرژی.
4- در کسب حمایت و پشتیبانی دیگران بیش از حد معطل بماند، تا جایی که حتی حاضر شود کارهایی را که دوست ندارد، به خاطر دیگری انجام دهد و این امر حالتی تکرار شونده در روند زندگی فرد داشته باشد.
5- در تنهایی احساس ناراحتی یا درماندگی کند، به دلیل ترس مبالغه آمیز از نداشتن قدرت مراقبت از خود.
6- با ختم یک رابطه صمیمانه، فوراً به جستجوی رابطه ای دیگر برآید تا آن را منبع مراقبت و حمایت از خود قرار دهد.
7- ذهنش به طرزی غیرواقع گرایانه به این اندیشه مشغول باشد که مبادا برای مراقبت از خود، تنهایش بگذارند.
مجموعه صفات فوق باعث می شود کارکرد شغلی این افراد اغلب مختل باشد، به طوری که نمی تواند مستقلاً و بدون نظارت دقیق شخص دیگری کارهای خود را انجام دهند.
* روابط اجتماعی آنها اغلب فقط با کسی است که می توانند به او وابسته شوند و خیلی از این افراد مورد بدرفتاری جسمی یا روحی- روانی قرار می گیرند، فقط به این علت که با جرأت نیستند و در نتیجه نمی توانند ابراز وجود کرده و از حق و حقوق خود دفاع کنند.
* اگر غیبت فردی که به او وابسته اند طولانی شود، بیمار در معرض خطر اختلال افسردگی قرار می گیرد.
پشت پرده وابستگی
حقیقت این است که صفت وابستگی در بسیاری از اختلالات روان پزشکی دیده می شود. جالب است بدانیم یک بیماری روان پزشکی وجود دارد که طی آن بیمار مبتلا از تنها ماندن در فضاهای باز به شدت وحشت دارد و در صورت تنها ماندن در چنین شرایطی، حملات شدید اضطراب را تجربه می کند. به طور طبیعی این بیماران اغلب برای خارج شدن از منزل نیاز به همراهی فرد دومی دارند که در اکثر موارد این فرد دوم، همسر آنها است و در اینجا هم یک نوع وابستگی بیمارگونه ملاحظه می شود. بنابراین کمک گرفتن از پزشک متخصص برای افتراق انواع مختلف وابستگی که در بیماری های متنوع روان پزشکی رخ می دهد، امری لازم و گاه ضروری است.
... و اما درمان
خوشبختانه درمان اختلال شخصیتی وابسته با نتایج خوبی همراه است و اغلب نتیجه بخش می باشد. پایه اصلی درمان بر روش های غیردارویی بنا شده. یکی از آنها درمان های مبتنی بر بینش است که بیمار بتواند صورت های اولیه رفتار خود را بشناسد و با حمایت درمانگر به فردی مستقل تر، با جرأت تر و با اتکا به نفس بیشتر تبدیل شود. طبیعی است که ایجاد این تغییرات نیاز به زمان دارد. بنابراین صبر و حوصله و بردباری کمک زیادی به پیشرفت می کند. رفتاردرمانی، جرأت آموزی، خانواده درمانی و گروه درمانی نیز از جمله سایر روش های غیردارویی هستند که به کار می روند و در بسیاری از بیماران نتایج موفقیت آمیزی هم داشته اند.
اگرچه از روش های دارویی هم برای درمان این مشکل استفاده می شود اما روش های غیردارویی، آثاری دیرپا و ماندگار بر جا می گذارند و به این ترتیب بیماری که تحت این دسته از درمان ها قرار گیرد، تا سال های سال قادر به بهره مندی از یک زندگی طبیعی خواهد بود.

نشانه های کمبود اعتماد به نفس در خانم ها چیست؟

خانمهایی که دچار کمبود اعتماد به نفس هستند و از این موضوع رنج می برند احساس می کنند بی ارزش هستند و به توانایی ها خودشان اطمینان ندارند. آنها ممکن است احساس کنند که قربانی هستند و همه چیز را به خودشان می گیرند. درنگاه اول یک زن معمولی با ظاهری متوسط ممکن است درک نکند که چطور یک زن زیبا و برجسته ممکن است از کمبود عزت نفس و اعتماد به نفس رنج ببرد و تصویر بدی از خودش داشته باشد اما حقیقت این است که اعتماد به نفس یک مسئله کاملا" روحی و روانی است و به مشخصات ظاهری افراد ربط زیادی ندارد. شناسایی نشانه ها و علائم این مشکل می تواند به خانمها کمک کند که زندگی بهتری داشته باشند.
یک زن هرچقدر زیبا باشد ، اگر از اعتماد به نفس کافی برخوردار نباشد احساس می کند که به اندازه کافی جذاب نیست . این دسته از خانمها ممکن است به ظاهر خودشان بی توجهی کنند ( برای مثال موهایشان را شانه نکنند و مسواک نزنند) زیرا احساس می کنند این کارها هیچ فایده ای ندارد و به آنها کمکی نمی کند در نتیجه جذابیت آنها کاهش می یابد و کمبود اعتماد به نفس آنها کمتر و کمتر می شود و این چرخه همینطور ادامه می یابد.
این نوع زنها دیگران را عامل اصلی مشکلات مختلف زندگیشان می دانند و دیگران را دلیل اصلی ناکامی های خود می دانند . آنها دائما از وضعیت و شرایط زندگی خود شکایت دارند و هیچ کنترلی روی زندگی خود ندارند. آنها حس می کنند قربانی هستند و چاره ای جز ادامه زندگی به همین وضعیت ندارند درحالیکه واقعیت این است که آنها قدرت تغییر شرایط زندگی خود را دارند.
زنهایی که از مشکل کمبود اعتماد به نفس رنج می برند اگرچه مسئولیت اشتباهاتشان را قبول نمی کنند و دیگران را سرزنش می کنند اما معمولا" خودشان را دلیل اصلی بدبختی و ناراحتی همسرشان می دانند بنابراین اگر همسرشان با آنها بدرفتاری کند شکایتی نمی کنند زیرا گمان می کنند که لیاقتشان همین است هر وقت مشکلی در رابطه شان بوجود می آید خودشان را مقصر می دانند و خودشان را سرزنش می کنند.
پذیرفتن همه انتقادها و ایرادها ، افسردگی ، ناراحتی ، منفی بافی و داشتن ایده آل های دست نیافتنی و دور از ذهن برای چیزهای مختلف از علائم دیگر کمبود اعتماد به نفس در زنان است.

در این جا فقط به تعداد کم و محدودی از علائم و نشانه های بی شمار کمبود اعتماد به نفس در زنان اشاره کردیم . زنانی که دوست دارند اعتماد به نفس خودشان را افزایش دهند بهتر است از یک پزشک متخصص در این زمینه کمک بگیرند و علاوه بر این از همسر و دوستانشان هم بخواهند که به آنها کمک کنند.

                                                                                                                          آفتاب