روانشناسی خودمانی | مشاوره خصوصی

اطلاعات روانشناسی خود را افزایش دهید. از مشاوره خصوصی بهترین نتیجه را بگیرید

روانشناسی خودمانی | مشاوره خصوصی

اطلاعات روانشناسی خود را افزایش دهید. از مشاوره خصوصی بهترین نتیجه را بگیرید

آزمون خنده کودک

قبل از اینکه کودکان بتوانند سخن بگویند، می توانند بخندند، اما خنداندن آنها هم نوعی هنر است. تست زیر را انجام دهید تا بدانید چقدر در مورد خنداندن کودکان می دانید:..


۱) کدام جمله صحیح است؟

الف) خندیدن یک رفتار غیراکتسابی و ذاتی است.

ب) خندیدن نوعی رفتار اکتسابی است که کودکان در برخورد با دیگران یاد می گیرند.

▪ الف درست است. کودکان به محض تولد خندیدن را بلد هستند و با کمک آن به والدین نشان می دهند که به آنها علاقه مند هستند.

۲) چرا شیرخواران می خندند؟

الف) چون شیر خورده و سیرند و این حس خوشایند است.

ب) پیش از حرف زدن می خواهند با این روش ارتباط برقرار کنند.

▪ (ب) درست است. گرچه اکثر شیرخواران بعد از اینکه سیر می شوند یا سینه مادر را می بینند شاد می شوند و می خندند اما دلیل اصلی خنده آنها برقراری ارتباط، جواب دادن به حرف های مادر و خیلی ساده تبادل اطلاعات است. هرچه بیشتر با فرزندتان حرف بزنید، بیشتر می خندد.

۳) اولین لبخند از کی شروع می شود؟

الف) ۳ هفتگی

ب) ۲ ماهگی

▪ (ب) درست است. خنده شیرخواران از ۲ ماهگی هوشیارانه و ارادی است و باعث می شود از این پس روابط اجتماعی خود را آغاز کند و اولین قدمی است که به او هویت می دهد.

۴) اولین خنده صدادار کی شروع می شود؟

الف) ۳ تا ۴ ماهگی

ب) ۶ تا ۸ ماهگی

▪ (الف) درست است. حدود ۳ یا ۴ ماهگی ناگهان کودکان همراه با خنده صداهایی درمی آورند که شبیه به قهقهه زدن است.

۵) کودکان در ۳ تا ۴ ماهگی به دالی موشه چه واکنشی نشان می دهند؟

الف) می خندند و از آن لذت می برند.

ب) می ترسند و گریه می کنند.

▪ (الف) درست است. البته ممکن است خنده با کمی اشک ریختن همراه شود زیرا خنده مکانیسم طبیعی دفاع در برابر ناشناخته هاست. شیرخوار ۳، ۴ ماهه هنوز آنقدر آمادگی ندارد که در برابر وقایع عجیب خارجی امنیت درونی داشته باشد. هنوز باید چند ماهی بگذرد تا یک شیرخوار واقعا نسبت به دالی موشه عکس العمل واضح تری نشان دهد و خنده او از سر شوق و بازی باشد.

۶) از ۵ ماهگی کودک می تواند…

الف) چشمان اش را پشت دستان اش پنهان و دالی موشه بازی کند.

ب) به حرکت شما که صورتتان را پشت دستان تان پنهان کرده اید و به او دالی موشه می کنید بخندد.

▪ (ب) درست است. او در این سن هنوز نمی تواند همراه شما بازی کند و تنها عکس العملش به بازی شما خنده است.

۷) بین این ۲، کدام یک بیشتر مورد علاقه فرزند شماست؟

الف) قلقلک دادن پاها

ب) قلقلک دادن زیر گردن

▪ (الف) درست است. درست است که شیرخواران قلقلک را دوست دارند اما قلقلک زیر گردن برای آنها دلپذیر نیست. حتی قلقلک دادن شکم و پاها نیز باید بسیار آرام انجام شود تا مورد علاقه بچه ها باشد. بهترین کار این است که به آرامی پاهای او را به صورتتان بمالید و با بینی با کف پای او بازی کنید.

۸) در صورتی می توانید صدای خنده او را بشنوید که:

الف) با صورتتان شکلک درآورید.

ب) یک ماسک دلقک به صورت بزنید.

▪ الف درست است. تا قبل از ۳ سالگی بچه ها مفهوم ماسک را نمی فهمند. اگر آنها را جلوی آینه ببرید، حرف بزنید و شکلک درآورید بیشتر می خندند.

۹) در صورتی می توانید صدای خنده او را بشنوید که:

الف) برایش آواز بخوانید.

ب) با دهان برایش صداهای حیوانات خاصی دربیاورید.

▪ (ب) درست است. شنیدن صداهای غیرآشنا و سرگرم کننده می تواند فرزند شما را بخنداند. از ۱۸ ماهگی یا ۲ سالگی به بعد است که شعر خواندن برای او جذاب می شود.

۱۰) کودک شما دوست دارد.

الف) در ناف او فوت کنید.

ب) در صورتش فوت کنید.

▪ (الف) درست است. کودکان عاشق این هستند که شما شکم آنها را ببوسید و در آن فوت کنید. با این حرکت می خندند. برعکس فوت کردن در صورت آنها را عصبانی می کند.

۱۱) موقع عوض کردن پوشک، بچه ها دوست دارند:

الف) شکمشان را ببوسید.

ب) گونه شان را ببوسید.

▪ (الف) درست است. شکم اندام حساسی است و بوسیدن آن سبب خنده فرزندتان می شود.

۱۲) از یک سالگی به بعد، فرزند شما بیشتر می خندد چون:

الف) چون بهتر مفهوم اداها و بازی های شما را می فهمد.

ب) کمی دست و پاچلفتی بازی درمی آورد.

▪ (الف) درست است. او از این سن می فهمد اداها می توانند جلب توجه کنند و برای اینکه جایگاه خود را بین شما حفظ کند، سعی می کند والدین را بخنداند. حتی ممکن است برخی حرکات را تقلید کند. سعی کنید او را تشویق کنید.

۱۳) فرزند شما با پدرش می خندد وقتی:

الف) او را بلند می کند و مانند هواپیما پروازش می دهد.

ب) وقتی او را روی کمر می گذارد و اسب سواری می کند.

▪ (الف) درست است. بیشتر بچه ها از هواپیما شدن لذت می برند به شرطی که پدر زیاده روی نکند. در این حالت بچه عصبانی می شود و گریه می کند.

ترجمه:سمیه مقصودعلی
روزنامه سلامت

شخصیت خودشیفته

فروید می گوید؛ خودشیفتگان ابعاد منفی زیادی دارند، از جمله اینکه از نظر عاطفی منزوی و بسیار بدگمان و بی اعتماد هستند، شنونده های خوبی نیستند و فاقد احساس یگانگی و همدلی اند و احساس خطر می تواند باعث خشم آنان شود.
با در نظر گرفتن این که امروزه خودشیفتگان زیادی در مصدر قدرت سازمان ها هستند، مسأله یی که سازمان ها با آن مواجه می شوند اطمینان از این امر است که چنین مدیرانی، شرکت یا سازمان را به نابودی می کشاند.
هنگامی که فضای نظامی گری، مذهبی و سیاسی بر جوامع حاکم بود چهره هایی همچون گاندی ظهور کرده و دستور کار سیاسی را مشخص می کردند، اما هنگامی که کسب و کار تبدیل به موتور تغییرات اجتماعی شد، به نوبه ی خود تولید مدیران خود شیفته را به دنبال داشت. در اوایل قرن بیستم افرادی چون ادیسون، اندرو کارنگی از فن آوری های جدید بهره برداری و ساختار صنعتی آمریکا را دگرگون کردند.
خودشیفتگان آن قدر جسارت و اعتماد به نفس دارند که در برابر تغییرات عظیمی که جامعه دچار آن می شود دوام آورند.
خودشیفتگان مفید فقط مخاطره پذیرانی نیستند که می خواهند کاری انجام دهند، بلکه افسونگرانی هستند که می توانند به وسیله ی قدرت کلام و بیان خود بر توده ی مردم اثرگذار باشند که این مسأله به شکل مفید آن بر می گردد.
خطر آن است که خودشیفتگی می تواند به خودشیفتگی بی ثمر تبدیل شود. در نبود عوامل بازدارنده و دانش، خودشیفتگان می توانند تبدیل به خیال پردازانی رؤیاپرداز شوند.
آنها طرح ها و برنامه های بزرگی را در سر می پرورانند و خیالاتی در سر دارند که فقط شرایط یا دشمنان می توانند مانع موفقیت آنها شوند. این تمایل به تکبرو بلند پروازی و شک و بدگمانی پاشنه ی آشیل آنهاست. به همین دلیل حتی خودشیفتگان، در معرض خودبینی، پیش بینی ناپذیری و در موارد حادتر بدگمانی قرار می گیرند. بعضاً این تکبر و خودبینی باعث می شود که آنها دچار توهم شوند و احساس کنند برنامه های آنان و روش های مدیریتی شان افزایش می یابد. آنها معتقدند کلمات و عبارات می تواند ورای کوه ها حرکت کند و سخنان امیدوار کننده و الهام بخش آنها منحصر به فرد باشد و صرفاً آنان هستند که تاکنون برنامه های مدونی برای سازمان ارایه کرده اند. آنها می توانند بقیه ی سازمان ها و شرکت های دنیا را با الگوهای خود راهنمایی کنند و به سر منزل مقصود برسانند و این توهم آن قدر شدت پیدا می کند که فکر می کنند نیروهای خارق العاده یی آنان را کمک و در چرخه ی سازمانی هدایت می کند.
این خودبینی ها همچنین باعث می شود که دیگران را تحقیر کنند، فروپاشی سازمان های موفق را نوید بدهند و سازمان خود را یک الگوی موفق برای سازمان ها و شرکت های دیگر قلمداد کنند.
خودشیفتگان چشم انداز داشته و در جذب پیروان مهارت دارند و اکثر این کار را به وسیله ی قدرت کلام و بیان خود انجام می دهند. آنها در برخی اوقات با استفاده از امکاناتی که دراختیار دارند و واگذاری آن به پیروان شان، جریان تأثیر گذاری را افزایش می دهند.
آنها همیشه وابسته به پیروان و طرفداران خود هستند، نیاز به تملق و چاپلوسی آنها دارند و هر چه پیش می روند کمتر به نصایح و هشدارها گوش می دهند. آن هنگام که دیگران تردید دارند آنها مطمئن اند و به جای اینکه سعی کنند افراد مخالف خود را متقاعد کنند، خود را در نادیده گرفتن آنها محق احساس می کنند. آن قدر رفتار پارانویا (سوءظن) در آنها بالا می رود که نمی توانند خارج از حلقه ی دوستان و فامیل و بعضاً هم مسلکان خود از امورات و کارهای سازمان و شرکت استفاده کنند و این باعث انزوای آنان حتی در حلقه ی پیروان شان می شود.
خودشیفتگان به شدت به انتقاد حساس هستند و از احساسات دوری می کنند. آنان دیوار ضخیمی بین خود و منتقدین برقرار می کنند، از نظر شناختی دچار مشکل می شوند و با کوچک ترین انتقادی برآشفته شده و منتقدین خود را با حربه های مختلف از جمله اتهام وابستگی به سازمان های رقیب و افراد نفوذی از گردونه خارج می کنند.
آنان نمی خواهند بدانند مردم در موردشان چه تفکری دارند، مگر اینکه این مسأله در حال به وجود آمدن مشکل واقعی باشد. آنان نمی توانند مخالف را تحمل کنند. آنها با کارکنانی که به آنها شک دارند یا زیردستانی که انعطاف ناپذیر هستند بسیار خشن برخورد می کنند و در انظار عمومی، زیردستان و حلقه ی مدیران متصل به خود را تحقیر می کنند.
اگرچه مدیران خود شیفته اغلب می گویند کار تیمی می خواهند، اما در عمل یک گروه «بله قربان گو» را ترجیح می دهند. برخی از دیگرخصوصیات خودشیفتگان به اختصار چنین است:
مدیران خود شیفته هنگامی که احساس تهدید می کنند اغلب به هیچ حرفی گوش نمی دهند و برخی اوقات آن قدر تدافعی هستند و تا آنجا پیش می روند که گوش نکردن را یک مزیت برای خود می دانند. خود شیفتگان خوب گرچه همدلی را از دیگران طلب می کنند، اما به همدل بودن خود توجهی نشان نمی دهند. آنان کمتر تأسف می خورند و می دانند از چه کسانی استفاده کنند و می توانند به شدت و بیرحمانه استثمارگر باشند؛ به همین دلیل حتی به رغم اینکه خودشیفتگان بدون شک «کیفیت ستاره یی» دارند، اغلب دوست داشتنی نیستند و به راحتی افراد را علیه خود می شورانند.
فقدان همدلی و استقلال شدیدی که خودشیفتگان احساس می کنند پذیرش مشاوره را برای آنها مشکل می کند. مدیران خودشیفته اعتماد کمی به مشاوره دارند و به ندرت با دیگران مشورت می کنند. مدیران خودشیفته در تعقیب پیروزی و موفقیت مصمم و سرسخت هستند و در مورد آنان وجدان، بازدارنده نیست.

منبع:نشریه ۷روز زندگی.

اختلال دیکته نویسی

درمان ترس کودکان

ترس بخش طبیعی از رشد کودک است. ترس ها در صورتی غیر طبیعی هستند که به صورت دائمی و به مدت طولانی در کودک باقی بمانند یا ذهن کودک را به طور کامل اشغال کنند،اگرترس در تمام زندگی عادی آنها مداخله کرده و تأثیرمنفی داشته و کودک نتواند از آن رهایی یابد مبتلا به تشویش که همان ترس بی مورد و بی اساس است می گردد. ترس یک غریزه طبیعی است که در انسان از همان بدو تولد وجود دارد، گاهی به دلیل تغییراتی که در شدت و نوع آن بوجود می‌آید از حالت عادی خارج می‌شود. این ترس‌ها تحت عنوان ترس‌های مرضی شناخته می‌شوند که هم کودک و هم اطرافیان او را آزار می‌دهند توصیه‌های مناسب روان‌شناسان و استفاده از مداخلات رفتاری ضروری است.


انواع ترس :
کودکان نوپا معمولاً از تنهایی (جدا شدن از پدر یا مادر)، اصوات آزار دهنده، زمین خوردن، حیوانات و حشرات، ، حمام کردن و تاریکی هنگام خواب می ترسند. که با افزایش سن و رشد شناختی این ترس ها کاهش خواهد یافت در غیر این صورت نیاز به درمان است.
در موردکودکان پیش دبستانی شامل ترس از حیوانات و حشرات، غول ها و ارواح، گم شدن، طلاق، از دست دادن پدر یا مادر، و تاریکی هنگام خواب می باشد.
کودکانی هنگامی که وارد مدرسه می شوند. از تنهایی، بعضی صداها، زمین خوردن، ورود به مکان جدید (مثلا به مدرسه) ، تاریکی هنگام خواب ،طرد اجتماعی، جنگ، فضاهای جدید و دزد می ترسند.
نوجوانان (که به سن بلوغ رسیده اند) معمولاً از دزد، موقعیت های جدید (مثل دانشگاه و…) جنگ، طلاق و روابط غیرمعمول واهمه دارند و می ترسند. این قبیل ترس ها در کودکان در تمام گروه های سنی، در بعضی از دوران های زندگیشان ممکن است افزایش یابد: تولد یک فرزند جدید در خانواده، نقل مکان از خانه ای به خانه دیگر، طلاق و غیره.

گاهی بعد از وقوع یک اتفاق تحریک کننده، ترس در کودکان تقویت می گردد مثلاً افتادن در آب، سوختن بر اثر تماس با یک شیء داغ یا فرار کردن از یک سگ. بعضی کودکان نسبت به کودکان دیگر بیشتر می ترسند و این بستگی به روحیات و خلق و خوی آنها دارد. والدینی که همیشه نگران هستند و در تشویش به سر می برند یا زود در مقابل هرچیز عکس العمل نشان می دهند، فرزندانشان اغلب دارای همان روحیات هستند و همیشه در ترس و واهمه قرار دارند.


رفتار با کودکان هنگام بروز ترس:
به احساس کودک احترام قائل شوید به خاطر ترسیدنش او را تحقیر نکنید و بدانید که بی توجهی به چیزهایی که او را می ترساند کمکی به حل مشکل نمی کند.
- از او بخواهید علت ترسش را بگوید و درباره آن با او صحبت کنید.
- بیش از حد لزوم از او مواظبت نکنید و اجازه بدهید او خودش از چیزهایی که می ترسد دوری کند و کودک را هیچ وقت به انجام دادن کارهایی که از آن واهمه دارد وادار نکنید.
زیاد عکس العمل نشان ندهید زیرا توجه زیاد به ترس اوباعث تقویت ترس در کودک می شود.
- به کودک دلداری دهید تا یاد بگیرد بر ترسش مسلط گردد. با او همدردی کنید و برایش توضیح دهید. به عنوان مثال بگویید: می دانم که از رفتن به مسابقه هراس داری و شاید از این که افرادجدیدی را می بینی نگران هستی؛ ولی من فکر می کنم در آنجا احساس خیلی بهتری خواهی داشت و افراد شرکت کننده در مسابقه هم احساس تورا دارند.
به او یادآوری نمایید قبلاً هم در یک زمانی از چیزی می ترسیده و بعد از مدتی ترسش از بین رفته و ترسها دائمی نیستند .
- به او قوت قلب بدهید و به او کمک کنید تا با ترس روبه رو شود. آن را حس کند .تا به صورت عینی در آمده وارد ناخواآگاهش نشود.

تـرس از تاریکی
ترس از تاریکی حدود ۲ تا ۳ سالگی ظاهر می شود. و بین کودکان متفاوت است. یک شب از هیولا و شب دیگر از دزد یک شب از جن و……. می ترسند.
معمولاً اطمینان دادن به کودک مانع تشدید و مزمن شدن ترس می شود، اما گاهی ترس در کودک باقی می ماند، در این صورت پیشنهادهای زیر شما را در غلبه بر مشکل یاری خواهند داد.
درباره ترس بحث کنید. هیچ گاه روی احساساتی مثل ترس، سرپوش نگذارید، بلکه به آن اعتراف کنید زیرا به نظر کودک واقعی می آید.
به او اطمینان دهید چیزی برای ترسیدن وجود ندارد، اما احساسات او را به عنوان احمقانه یا بچگانه بودن مسخره نکنید.
سوال کنید در تاریکی از چه چیزی می ترسد؟ در یک اتاق تاریک کنار او بنشینید و بخواهید علت ترس خود را شرح دهد
کودک را در برابر ترس مقاوم کنید: مجموعه ای از بازی ها می توانند کودک را به تاریکی عادت دهند. به برخی از این بازی ها توجه کنید. دنبال بازی، شما راهنما باشید و از کودک بخواهید شما را دنبال کند. بهتر است با دستتان او را راهنمایی کنید. ابتدا بازی را در روشنایی انجام دهید و فقط گاهی وارد تاریکی شوید، اما بتدریج مدت زمان بیشتری را در تاریکی بگذرانید. اگر کودک خواست جای خود را با او عوض کنید.
بازی شمردن
همراه با فرزندتان در یک محل تاریک بایستید و تا عدد ۳ بشمارید. کم کم این زمان را طولانی تر کنید، تا به ۶۰ ثانیه برسد. او را از صمیم قلب تحسین کنید. بتدریج صدایتان را پایین تر بیاورید. برای یک کودک بزرگ تر می توانید این زمان را تا چند دقیقه نیز افزایش دهید. در تاریکی باری های مختلفی انجام دهید مثلا گرگم به هوا بازی کنید. هر کدام به نوبت گرگ شوید و در حین بازی حسابی سروصدا کنید.
روی میز پتویی بیندازید و به کودک اجازه دهید تا به زیر آن برود و برایش در و پنجره درست کند این مکان فضای مناسبی برای بازی کردن در تاریکی است. با او قایم باشک بازی کنید، یا شیء خاص را در یک مکان تاریک مخفی کنید و از او بخواهید آن را پیدا کند تا در این صورت یک علامت مثبت به دست آورد. می توانید برای هر سه علامت مثبت هدیه ای کوچک به او بدهید. به کودک اطمینان دهید که در تاریکی خطری او را تهدید نمی کند.
شب، قبل از خواب درها و پنجره ها را با همکاری کودک قفل کنید. توضیح دهید که دزد بندرت به خانه ای که کسی در آن است وارد می شود و همین طور بگویید که اگر دزدی وارد خانه شود، شما زودتر بیدار خواهید شد.
همراه با کودکتان درحالیکه یک چراغ قوه در دست دارید، به اتاق تاریکی وارد شوید و نقش کاوشگر را بازی کنید.
به کودک امورش دهید در تاریکی با خودش صحبت کند. وقتی او جمله هایی نظیر من نمی ترسم و هیچ چیز نمی تواند به من صدمه بزند را تکرار کند می تواند خودش را شجاع بداند.
تقویت کننده ها:
هرگاه کودک را در غلبه بر ترسش موفق دیدید موفقیت او را تحسین کنید. مثلا یک چراغ قوه به دست کودک بدهید. برای شب اول ۲ دقیقه در تاریکی کافی است، اما هر شب یک دقیقه به این زمان بیفزایید. این کار را تا آنجا ادامه دهید که کودک بتواند قبل از به خواب رفتن براحتی در رختخوابش دراز بکشد.
ترس های مورد نیاز درمان
ابتدا به سن کودک باید توجه داشت. برخی از ترس‌ها در سنین خاصی طبیعی‌تر هستند. بنابراین اگر چنین ترس‌هایی بیش از دو سال دوام داشته باشند حتما به توجه و درمان نیاز دارند. اصولا یک ترس عادی نباید چنین مدت زمانی طول بکشد و گاه بدون نیاز به مداخلات درمانی به تدریج کاهش پیدا کرده و بالاخره از بین می‌رود. همینطور برای تشخیص ترس‌های غیر عادی باید به نوع ترس نیز توجه داشت.
درمان ترس:
روان شناسان برای کاهش ترس‌های کودکان راههای زیادی را توصیه می‌کنند. به والدین توصیه می‌کنند که در رفع مشکل کودک عجله نکنند. تعجیل و شتابزدگی آنها در کاهش ترس کودک می‌تواند به جای درمان ، اضطراب و ترس او را افزایش دهد. این ترس معمولا بتدریج از بین می‌رود و لازم است والدین با خونسردی و آرامش اقدام به کاهش این ترس‌ها نمایند.
راه حل بعدی روان شناسان این است که هرگز کودکان را به خاطر ترسی که دارند تحقیر و سرزنش نکنیم. هر چند دلیل ترس از نظر ما بزرگترها کاملا غیر منطقی و نامعقول به نظر می‌رسد اما خود کودک چنین احساسی ندارد و نمی‌تواند غیر منطقی بودن ترس خود را درک کند و سرزنش به او کمکی نخواهد کرد.
زمانیکه کودک تحت نظر یک متخصص یا روان شناس درمان می‌شود، اگر عامل اصلی ایجاد کننده ترس هنوز حضور داشته باشد چندان فایده‌ای نخواهد کرد. مثلا زمانیکه خود مادر از تاریکی می‌ترسد، هر چند کودک حمایت‌ها و درمان‌هایی را از روان‌شناس و مشاور خود دریافت می‌کند، اما الگویی که در خانه از رفتار مادر می‌پذیرد الگویی قویتر است که نتایج یک درمان ثمر بخش را از بین می‌برد. بنابراین لازم است علل اساسی ترس کشف و مرتفع شوند.
بازی ترس کودک را از بین می برد. مثلا کودکی که از آمپول می‌ترسد، می‌توانیم یک بازی خوب ترتیب بدهیم که در آن کودک آمپول زدن را تمرین کند. در مراحل دیگر می‌توان از روشهای خاص رفتار سازمانی که توسط روانشناسان استفاده می‌شود بهره جست. با مراجعه به یک روانشناس و درمان‌های رفتاری او می‌توان اقدام به حل مشکل کودک نمود.
نویسنده: افتخار حمیدی

شرح شخصیت تیپ 5

برای تعیین تیپ شخصیتی خود فایل تست شخصیت شناسی را دانلود کنید.

http://www.ravanmoshaver.com/pages/Test

افراد این تیپ قبل از عمل فکر می کنند، آنها آماده دریافت حقایق و رویارویی با واقعیات هستند، آنها کاشف ایده های جدید هستند و اکثرا محقق بوده و علاقمندند که همیشه راجع به جزئیات هر چیز سوال کنند و دارای توانایی های فکری بسیار قوی هستند. این افراد غیر متعصب بوده و شنونده های خوبی هستند و می توانند بدون هیچ زمینه ای به دیگران کمک کنند تا واقعیت را بطور عمیق درک کنند.

جهت اصلی جمع آوری تیپ پنج، غالبا برای افکار، ایده ها، دانش و بالاخره آرامش است، اما برخی افراد این گروه وجود دارند که تلاش آنها در جهت مادیات زندگی است و یا چیزهای بد ظاهر و غیر قابل استفاده مانند: تمبر، روزنامه های قدیمی، در قوطی و... جمع می کنند و با داشتن آنها احساس آرامش می کنند. این افراد تمام تلاش خود را روی این قرار داده اند که همه چیز را ببینند و از آن سر در آورند و به همین دلیل اکثر آنها عینک به چشم می زنند، آنها کتاب خوان هایی هستند که می خواهند ته هر چیز را بدانند و مطالعه کنند.

افراد این گروه همه چیز را می بینند، خوب می شنوند و آن را به خاطر می سپارند.بسیاری از مخترعین، کاشفان و دانشمندان در این گروه قرار دارند، برای افراد این گروه شاید هیچ چیز زیباتر از این نباشد که به چیزی فکر و یا نگاه کنند. هر چه را که برایشان مبهم است اصلا به طرفش نمی روند. تلاش این افراد، کسب دانش است و دانش یعنی قدرت، برای یک فرد از این گروه که به رشد شخصیت رسیده باشد اطلاعاتی را که از بیرون جذب می کند هیچ وقت کافی نیست. یکی از راههای دریافت دانش برای این افراد، سفر کردن است. آنها با میل سفر می کنند چون سفر سازنده است. 

احساس خود را براحتی بروز نمی دهند و در درون خود یک احساس تهی بودن عمیق دارند و احساس می کنند با اطلاعات زیاد داشتن می توانند این را پر کنند. اینان نیازمند یک دنیای خصوصی بسته و امن هستند، آنها حسرت قلعه ای را دارند که در آن بدون آنکه دیده شوند، فکر کنند.برای این افراد هیچ چیز نفرت انگیزتر از اعمال متظاهرانه نیست. در این مورد آنها تا جایی پیش می روند که در بیان احساسات خود دچار مشکل می شوند، بنابراین از نظر دیگران آنها افرادی مغرور، سرد و خود بزرگ بین به نظر می رسند.

افراد این تیپ معمولا زیاد راجع به خودشان صحبت نمی کنند و اطلاعات نمی دهند حتی وقتی احساساتش را بیان می کند باز هم کنترل شده بیان می کنند. یکی از مکانیسم های دفاعی این افراد عقب نشینی است. آنها از هیچ چیز به اندازه درگیریهای احساسی وحشت ندارند. هر چه رشد شخصیت این افراد کمتر باشد به همان اندازه از احساسات، روابط و وابستگی هراس بیشتری دارند. اگر به افراد این گروه دست بزنیم غالبا بدنشان جمع می شود و یا از جا می پرند.وقتی می خواهند کاری را انجام دهند به شدت سعی دارند توجه کسی را جلب نکنند.اینان در یک جمع دوستانه، این توانایی را دارند که با مهارت، صحبت از خود را به چیز دیگری معطوف کنند.

افراد این گروه ممکن است اطلاعات یا مسائل محرمانه بسیار زیادی برای خود نگه دارند و سکوت کنند. دوستی با یک فرد از این گروه می تواند پر بار باشد به شرط آنکه از او انتظار سه چیز را نداشته باشید.

1- ابتکار عمل در دوستی

2- نزدیکی جسمی مداوم

3- شیفتگی و دلبستگی شدید.


افراد این گروه از دادن انگشت کوچک خود می ترسند، چرا که وحشت دارند مبادا طرف مقابل، تمام دست او را بخواهد. اما اگر کسی حاضر باشد که با انگشت کوچک و یا کمتر از آن راضی شود،می تواند در یک تیپ پنج، یک دوست با وفا، با تحمل و شکیبا و یک شنونده رازدار و منصف پیدا کند. فاصله گرفتن هم توانایی و هم گناه این تیپ است. جمله معروف از یک تیپ پنج: از او پرسیده می شود که نسبت به انسانها چه احساسی داری؟ جواب این بوده که من اصلا نسبت به انسانها احساس ندارم.


محیط های جذاب این گروه:

- فعالیت های علمی که با میکروسکوپ یا تلسکوپ انجام گیرد و کار دقیق باشد.

- روانشناس.

- کار کردن با کتاب، اطلاعات، کار در کتابخانه و کارهایی که نقد انجام دهند.

- برنامه نویسی کامپیوتر که ترجیح می دهند در شیفت شب کار کنند و با افراد زیادی ارتباط نداشته باشند. 

- سازمان دهی کارها.


محیط های ناجذاب این گروه:

- هر محیطی یا شغلی که نیازمند رقابت و مواجهه مستقیم باشد.

- فروشندگی، چون این شغل با افراد زیادی سروکار دارد.

- کار یا شرکت در مجامع عمومی.


نماد تیپ پنج

رنگ نمادین این افراد آبی است آبی رنگ درونگرایی، آرامش و فاصله است و این رنگ بیشتر گیرنده است تا تابنده و آبی نماد انفعال و عدم تحرک است.


راههای رهایی که می تواند این افراد به رشد شخصیت برساند:

- باید تکانی خورده و در این راه قدم بردارند که کنج درونی خود را به دیگران بخشش کنند.

- بدانند که دانش به مفهوم وسیع آن، فقط از راه فکر کردن بدست نمی آید بلکه تجربیات زندگی نیز آن را در بر می گیرد.

- خود را به داد و ستد اجتماعی عادت دهند و شجاعت درگیر شدن با بیرون را پیدا کنند.

- یاد بگیرند که کمی از رازها و اسرار خود را رها کنند.

- پذیرش مسئولیت هایی که مستلزم فعالیت های اجتماعی است.

- برای بیان مستقیم احساساتشان تمرین کنند.

منبع :مهارتهای تیپ‌شناسی:آهنگر ، کتایون