۲ ـ هرگز از نحوه صحبت کردن او تقلید نکنید؛حتی زمانی که میخواهید مشکلش را برایش توضیح دهید.
۳ ـ با او نحوه تنفس صحیح را تمرین کنید؛ورود هوا از بینی و خروج آن از دهان.
۴ ـ به او آموزش دهید که شمرده و آرام صحبت کند و مراقب وضعیت تنفسی خودش باشد.این کار را با او تمرین کنید.در تمرینات از کلمات و جملات ساده شروع کنید و بعد به تدریج بر دشواری آن بیفزایید.
۵ ـ اگر فرصت کافی برای تمرین ندارید،از او بخواهید خودش هر روز رو به روی آینه تمرینهایی را انجام دهد.
۶ ـ به او یاد دهید که در زمان صحبت،ابتدا جملات را در ذهنش مرتب کند و بعد از نظم دادن،به آرامی آنها را بیان کند.
۷ ـ هیچ وقت به جای او صحبت نکنید؛مشوق او برای حرف زدن باشید.از جمع بچهها یا افراد آشنا شروع کنید و بعد در بیرون از خانه برای او موقعیتهایی را فراهم کنید که شروع کننده صحبت باشد تا ترس او از صحبت کردن نیز کاهش یابد.
۸ ـ حس مشارکت و همکاری را در او تقویت کرده و او را تشویق به شرکت در کارهای گروهی کنید.
۹ ـ مهمترین و تاثیر گذارترین عاملی که باعث تداوم لکنت میشود،پایین بودن اعتماد به نفس است.برای حل این مشکل مسئولیتهایی را که میدانید فرزندتان از عهده آنها برمیآید، به او بسپارید.
۱۰ ـ توجه داشته باشید در صورتی که مشکل کودک شدید است،بهتر است از متخصصان گفتار درمانی کمک بگیرید.
منبع: سایت پزشکان ایران
طی صعود شما از نردبان ترقی در شرکت،
مطمئناً دوستان بسیار و تعدادی هم دشمن پیدا خواهید کرد. این دشمنان، که
همیشه با آنها برخورد خواهید داشت، همیشه سعی بر این خواهند داشت تا شما،
کارها و دستاوردهایتان را پایین آورده و تحقیر کنند. این دشمنان، یا اصطلاح
مهربانانه تر آن، همکاران حسود، اگر به حال خود رها شوند، ممکن است مانعی
بر سر راه پیشرفت شما شوند و یا تله هایی برای در دام افتادن شما ترتیب
دهند.
مشخص ترین همکاران حسود به راحتی قابل شناسایی هستند، از آنجا که
در هر تلاشی که می کنید، به رقابت با شما برمی خیزند. زیرک ترین این
دشمنان معمولاً پی فرصت مناسبی برای تحقیر شما به خاطر شکست ها و
اشتباهاتتان هستند.
من که خود با انواع مختلفی از این دشمنان در رده
های مختلف شرکت برخورد داشته ام، در این مقاله می خواهم شما را با دو روش
اصلی در برخورد با این افراد آشنا کنم: (۱) خنثی کردن حسادت آنها، و (۲)
تلافی کردن کارهایشان.
۱) خنثی کردن حسادت دشمنان
آیا رفتار شما
شایسته ی سرزنش و عیب جویی است؟ آیا کاری کرده اید که باعث شعله ور شدن هر
چه بیشتر حسادت آنها شده است؟ آیا دیگران را تحقیر می کنید و موفقیت های
خودتان را به رخ می کشید؟
اینها سوالاتی است که باید از خودتان بپرسید،
چون قصد ندارید که خودتان اسباب تنفر دیگران را فراهم کنید. اگر متوجه
شدید که خودتان رفتارها و برخوردهایی ناشایست و منفی داشته اید، باید هر چه
سریعتر آنها را تغییر دهید. در واقع، تا می توانید صمیمی و فروتن باشید و
ارزش دیگران را بالا ببرید. با تقسیم موفقیت هایتان با همکارانتان، اعتماد
به نفس آنها را بالا ببرید و به آنها نیز درس موفقیت بدهید.
اگر در
گذشته بیش از حد متکبر و مغرور بوده اید، خود را تغییر دهید و سعی کنید با
دشمنانتان صلح برقرار کنید. به خاطر کار، اعتبار، و سلامت روانیتان، باید
تا می توانید از هرگونه مجادله یا احساس بد و منفی دوری کنید. اگر اینکار
را به خاطر ترس از عکس العمل دشمنانتان انجام دهید، مطمئن باشید که آنها
متوجه این مسئله خواهند شد. پس باید این تغییر از ته قلب و مخلصانه باشد.
▪ جلب احترام همکاران
آیا
تا به حال سعی می کردید که خود را نفر اول و از همه کس بالاتر نشان دهید؟
بدانید که هیچوقت برای جبران اشتباهات گذشته دیر نیست. سعی کنید از این به
بعد، همکاران و سایر افراد گروه را مقدم بر خود بدانید. مطمئن باشید اگر
بتوانید حمایت، پشتیبانی و احترام اطرافیان خود را جلب کنید، با نیروی
بیشتری می توانید در برابر کارشکنان مقاومت کنید. اگر فرد حسود را از
سایرین جدا کنید، ممکن است آتش حسادت او نیز کم کم فروکش کند.
▪ بر حسادت آنها پیشدستی کنید
اگر
بتوانید همکار ناراضی و ناخشنود خود را زود شناسایی کنید، خواهید توانست
بر حسادت او پیشدستی کنید. هرجا که لازم باشد امتیاز بدهید. فروتن باشید،
اما نه به آن اندازه که شایستگی هایتان ناشناخته بماند. نکته اینجاست که
باید قبل از شعله ور شدن آن حس حسادت، از آن جلوگیری کنید.
همکارانتان
را به خاطر موفقیت هایشان تشویق کنید. سعی کنید خودتان حسود نباشید، چون
این نوع احساسات خیلی زود برملا می شوند. اگر در خودتان نیز حس حسادت و
رفتارها و عملکردهای منفی مشاهده می کنید، باید انتظار برخورد مشابه نیز از
دیگران داشته باشید.
۲) تلافی کارهای حسودان
اگر نتوانستید حسادت
همکارانتان را خنثی کنید، باید برای حفظ اعتبار و شهرت خود در محل کار،
واکنش نشان دهید. باید هرطور شده تلاشهای همکارن حسود خود را برای بی
اعتبار کردن خود نابود کنید.
اگر عملیاتی افترا آمیز و بدگویانه برعلیه
شما از جانب یکی از همکاران حسود آغاز شد، وظیفه ی شما این است که کاری
کنید تا خلاف آن حرف ها ثابت شود. سعی نکنید شما نیز کاری مشابه با او
انجام دهید، چون این فقط شدت توهین های او را افزایش خواهد داد. همیشه سعی
کنید لبخند زده و سرحال نشان دهید (اما نه بیش از حد)، سخت کار کنید، و سعی
کنید از هرگونه غیبت و بدگویی از طرف مقابل نزد سایرین اجتناب کنید و
تاکتیک های زیر را به کار گیرید.
▪ بین افراد رده بالای شرکت، حامی پیدا کنید
یکی
از اولین کارهایی که برای دفاع از خودتان باید انجام دهید، این است که به
دنبال حامی و پشتیبان باشید. با تجربه ی من، هرچه این حامیان را از افراد
رده بالاتر محل کارتان انتخاب کنید، موفقیت آمیزتر خواهد بود. چون اگر پای
یکی از مدیران رده بالا هم در میان باشد، دشمنان تمایل کمتری به در افتادن
با شما پیدا خواهند کرد.
به هیچ وجه سعی نکنید خود را ضعیف و شکننده
نشان دهید. خیلی راحت پشت درهای بسته با او بنشینید و مشکلاتتان را با او
درمان بگذارید، و او را از همه ی ماجرا بااطلاع کنید.
▪ از همه تخلفات آگاه باشید
کلیه
مواجهات و مباحثات خود را با فرد حسود در خاطر خود نگاه دارید، و سعی کنید
از آن واقعه مدرک جمع کنید. حرفه ای عمل کنید. اگر او زشت و ناشایست رفتار
کرد، شما مثل او رفتار نکنید. ممکن است او نیز وقایع را ثبت و ضبط کند.
اگر یک ایمیل تند و زننده دریافت کردید، آن را نگاه داشته و به هیچ وجه
پاسخ ندهید. اطمینان حاصل کنید که هیج یک از حرفهایتان را به صورت نوشته
نداشته باشد. اگر لازم می بینید که آن توهین ها و حرف های زشت را پاسخ
دهید، آن را به صورت شفاهی انجام دهید.
▪ به آنها فرصت دهید تا از ادعای خود صرفنظر کنند
نباید
دشمنان خود را به حالت دفاعی، تهدید شده و بیچاره ببرید. به خاطر داشته
باشید: شما می خواهید این مجادله را به پایان برسانید، پس به آنها فرصت
تغییر عقیده و برگشتن از ادعای خود را بدهید. برای نگاهداشتن رابطه تان،
گهگاه به او امتیاز بدهید. مثلاً اگر دشمنتان معمولاً خوش برخورد است، به
آن رفتار اعتماد کنید، اما نه کورکورانه. ممکن است او به طریقی بخواهد عذر
خواهی کند، بدون اینکه غرورش جریحه دار شود. اما هیچوقت شما با شدیدتر کردن
آزار و اذیتتان، ن را قربانی نکنید، بخشنده و رئوف باشید.
▪ بهترین نتیجه را بگیرید!
برخورد
با همکاران حسود موقعیت دشواری است که همه از آن فراری هستند. اما شما می
توانید با فرونشاندن حسادت آنها قبل از اینکه مشکل ساز شود، همه چیز را به
خوبی برطرف کنید. اما اگر با این روش راه به جایی نبردید، باید درصدد تلافی
برآیید، شاید از این طریق پی به اشتباه خود ببرند. در هر حال باید هوشیار
باشید و حرفه ای عمل کنید، تا بهترین نتیجه را بگیرید.
براساس آمارهای موجود، حدود 20 درصد از
مردم جهان به نوعی به یک اختلال روانی دچار هستند و درکشورهای مختلف
آمارهای متفاوتی وجود دارد. اما آنچه حایز اهمیت است نحوه برخورد با این
بیماران و خانواده آنها و خدماترسانی درست به افرادی است که به خدمات
روانپزشکی نیاز دارند. فاکتورهای زیادی دراختلال سلامت روان موثر هستند
ولی به طور کلی عواملی که موجب بیماری واختلال درسلامت روان میشود
آمادگیهای ژنتیک، برخی استرسها ومشکلات زندگی، بیماریهای جسمی، حوادث
وبلایای طبیعی و یا غیرطبیعی هستند که میتواند بیماریهای روانی ایجاد
کند. اما برای بیشتر اختلالات روانی درمانهای مقرون به صرفهای وجود دارد
که اگر به طور صحیح و به موقع استفاده شوند، افراد میتوانند به عنوان
اعضای فعال جامعه در فعالیتها شرکت کنند. برای داشتن روانی سالم باید سعی
شود که عوامل موثر در بیماریهای روانی که فاکتورهای زیادی در آن دخیل
هستند را به حداقل رسانده و این مربوط به بحث اولیه در پیشگیری از
بیماریهای روانی است، که علاوه بر خود افراد همه ارگانها، نهاد و
سازمانهای کشور برای فراهم کردن شرایط مناسب و ایدهآل برای زندگی افراد
در جامعه این وظیفه را برعهده دارند. مساله مهم در مورد افراد مبتلا آن است
که مانع از شدت بیماری روانی آنان شویم که این موضوع مستلزم داشتن شبکه
بهداشتی درمانی کارآمد در سراسر کشور است و کسانی که دچار اختلالات روانی
مزمن هستند با حداکثر امکانات درمانی و بازتوانی به جامعه و سلامت روانی
برگردانیم.
اخلاق بخش عمدهای از پیکره نرمال بودن را تشکیل میدهد. اخلاق، انسان را وادار به پیروی از برخی باورهای ارزشی و متعالی میکنند. ما در روانشناسی، انسان را مظهر تعالی خداوند میدانیم...
یعنی ایمان به خداوند، ایمان به ارزشها، ایمان به مقدسات تعریف شده که بخشی از آن به مقدسات و ارزشهای متعالی برمیگردد و بخشی از آن نیز به اخلاق و صفات خوب متعالی مانند توکل، امید و... مربوط میشود و فرد نرمال چنین اخلاقی دارد و به آنها تمسک میجوید.
1.بخشندگی و دست و دلبازبودن: فرد نرمال، فقط دریافتکننده محبت نیست و خود نیز به دیگران مهر میورزد، بنابراین فردی که همنوعش برایش مهم نیست و روابط عاطفیاش با فرزند، همسر، دوست، خواهر و برادر و... کند یا ضعیف است یا برعکس آنقدر روابط عاطفیاش بیش از حد میشود که به وابستگی میانجامد نرمال نیست.
2.داشتن هوش اجتماعی: فرد نرمال باید هوش اجتماعی داشته باشد تا بتواند به دنبال فعالیتهای شغلی و عملکردی برای بروز و ایجاد یک فعالیت مولد باشد. فعالیتهای غیرمولد و بیفایده و بیارزش، مانند بسیاری از فعالیتهایی که در جهت خلاف است یا انجام آنها فایدهای برای فرد یا افراد جامعه ندارد، فعالیت غیرمولد شناخته میشود.
3.قدرت حل مساله: فردی که قدرت حل مساله دارد، در برابر مشکلات تسلیم نمیشود و سعی میکند برای مشکلات خود راهحل پیدا کند. طبیعی است برای رسیدن به این هدف باید واقعیتهای موجود را درک کرد. افرادی که از این درک عاجزند و تفکرات سحرآمیز دارند، به رمل و اسطرلاب، جادو و سحر و دعانویسی و کفبینی و موضوعات خرافی میپردازند، قدرت حل مساله ندارند زیرا نمیتوانند واقعیتهای موجود را قبول کنند. نکته قابل توجه اینکه حتی در حل مساله، تکرار مکررات هم طبیعی نیست بلکه فرد باید برای حل مشکلاتش ابداع و تنوع در تصمیمگیری داشته باشد.
4.گذشت، بخشندگی و مروت: فرد نرمال باید گذشت و بخشش داشته باشد و سخت و غیرقابل انعطاف نباشد و در عین حال بتواند خشم خود را بروز دهد. فردی که مدام خشمش را فرومیخورد و جرات ابراز احساسات خود را ندارد، نرمال نیست. البته بروز خشم باید بدون صدمه و اهانت به خود و دیگران باشد و فرد نباید ذرهای به شخصیت خود یا دیگران لطمه بزند.
5.قدرت مقابله با استرس: واقعیت این است که ما در فضایی از استرس و اضطراب به سر میبریم. فرد نرمال باید بتواند با این استرسها مقابله یا از مکانیسمهای مقابلهای برای رفع استرسها استفاده کند تا خود را با هر استرسی انطباق دهد و با آن مقابله کند. متاسفانه ما با بسیاری از فقدانها، مشکلات مالی و اقتصادی، مسایل اجتماعی و محیطی، مسایل سیاسی و... روبرو هستیم. فرد باید بتواند با این استرسها کنار بیاید. کسی که زود میشکند و در برابر اندک استرسی کمر خم میکند، نرمال نیست. هرکس ممکن است یک عزیز، مال یا شغلش را از دست بدهد، اما باید بتواند محرومیتها را تحمل کند و در برابر این فقدانها قدرت مانور و سوگواری داشته باشد و به پذیرش نهایی واقعیت برسد.
6.قدرت مدیریت: فرد نرمال باید قدرت مدیریت محیط اطرافش و محیطی که در آن زندگی یا کار میکند، داشته باشد و این به یک مدیریت ذاتی نیاز دارد.
7.در نظر گرفتن جوانب احتیاط: فرد نرمال باید همه جوانب احتیاط را رعایت کند و به اصطلاح خود را ارزان نفروشد. البته منظور این است که بدبین باشد زیرا بدبینی خود غیرطبیعی است اما احتیاط، وجه مهمی از نرمال بودن است. فرد باید برای انجام معاملات اقتصادی، روابط بین فردی، امور اداری و شغلی و... محتاطانه عمل و رفتار خود را کنترل کند.
8.آموختن و آموزش: فرد باید خودش را برای زندگی سرمایهگذاری کند. باید دانش و آگاهی داشته باشد و واقعبینانه به سرنوشتی که بر او در زمان و مکان خاصی که قرار دارد تحمیل شده، بپذیرد و در این زمینه آموزش ببیند زیرا اگر از مسایل پیرامون خود آگاهی نداشته باشد و آنها را نپذیرد، طبعا رفتار غیرطبیعی از خود نشان میدهد و دچار آسیبشناسی روانی میشود و در گروه بیماران قرار میگیرد. فرد نرمال باید عاشق یادگیری باشد و بتواند موضوعات مختلف را طراحی و سازماندهی کند.
9.کنجکاوی و علاقهمندی: انسانهای بیتفاوت، بیاحساس، غیرکنجکاو و غیرعلاقهمند به موضوعات روزمره، انسانهای نرمالی نیستند بنابراین فردی که زیباییها را تقدیر و تحسین نمیکند و نسبت به آنها کنجکاو نیست طبیعی و نرمال نیست.
10 آیندهنگر بودن: فرد نرمال باید در مورد آینده خود جهتگیری داشته باشد و بداند چه آیندهای برای فردا و فرداهایش در نظر دارد، بنابراین باید برای سنین جوانی، میانسالی و سالمندی خود برنامهریزی کند.
11.خلاقیت و نوآوری: فرد نرمال باید خلاق باشد و ایده داشته باشد و به دیگران و محیط کار و زندگی خود ایده بدهد. از سوی دیگر باید استقلال داشته باشد و اهداف مناسبی در سر بپروراند. فردی که وابسته است، نمیتواند اهداف درستی را برای آینده خود برنامهریزی کند.
شناسایی نیازها: فرد نرمال باید نیازهایش را بشناسد و به ارزشهای وجودی خود پی ببرد و بتواند به مجهولات موجود در آنچه به عنوان واقعیتهای موجود ذهن خود و اطرافیانش فراگرفته است، پاسخ دهد.
12.شور و هیجان: افراد نرمال باید در انجام امور از خود شوق و حرارت نشان دهند. افراد بیحال و بیاحساسی که از خود شوق و شوری نشان نمیدهند، به خصوص در مسایل خانوادگی و اجتماعی، افرادی سرد و بیاحساس هستند نه نرمال.
13.عادل بودن: عدالت صفت بسیار خوبی است که باید آن را در انسانهای نرمال جستجو کنیم. فرد باید نسبت به شهروندان و خانواده خود عادل باشد و اگر نباشد از خود رفتارهای پرخاشگرانه، بیتفاوتی، بیاحساسی، بیتوجهی، بیعاطفگی و... نشان میدهد.
دکتر سیدعلی احمدیابهری/ روانپزشک و استاد دانشگاه علومپزشکی تهران