روانشناسی خودمانی | مشاوره خصوصی

اطلاعات روانشناسی خود را افزایش دهید. از مشاوره خصوصی بهترین نتیجه را بگیرید

روانشناسی خودمانی | مشاوره خصوصی

اطلاعات روانشناسی خود را افزایش دهید. از مشاوره خصوصی بهترین نتیجه را بگیرید

عملکرد حافظه

چگونگی عملکرد حافظه


شاید بهتر باشد بحث را با چگونگی عملکرد حافظه شروع کنیم.تصور کنید که یک روز یکی از دوستان تان شما را به خانمی بنام موریل معرفی کند.همان روز به طور ناگهانی به او برخورد می کنید و می گویید: سلام موریل ما امروز صبح همدیگر را ملاقات کردیم ، کاملا واضح است که شما نام او را به خاطر سپرده اید.اما چطور؟

علیرغم تحقیقات علمی بسیار گسترده ، هنوز مطالب بسیار زیادی در مورد روش عملکرد حافظه وجود دارد که بایستی آموخته شود. اما تاکنون به مطالب زیادی دست یافته ایم.یکی از روش های مفید بررسی حافظه این است که این فرایند را به سه مرحله تقسیم می کنیم.


1:اطلاعات ثبت شده: لازم است تا در اولین مرحله حافظه،اطلاعات جدید را ثبت کنید.زمانی که شما به موریل معرفی شدید، شما ،نام و چهره او را مورد توجه کامل قرار میدهید. مغزتان این اطلاعات را جذب می کند و سپس آن را به بخشی انتقال می دهد که خاطره ها ذخیره می شوند.


2:اطلاعات ذخیره شده: در طول مرحله دوم حافظه ، مغزتان اطلاعات جدید را بایگانی می کند. شما، نام موریل و ظاهر او را از زمان اولین ملاقاتتان ذخیره کردیدتا زمانی که مجددا با او روبرو شدید.

3:اطلاعات به خاطر آورده شده: مرحله سوم ، مرحله باز خوانی این اطلاعات از بخشی از مغز می باشد که اطلاعات در آن ذخیره شده اند. در مثال ما این مرحله زمانی رخ داد که شما موریل را برای دومین بار ملاقات کردید و شما توانستید با بودن نام او با او سلام و اح وال پرسی کنید. برای اینکه حافظه شما بکار افتد بایستی همه این سه مراحل اتفاق بیفتد.اگر حتی یکی از این سه مراحل از کار افتاده بود نمی توانستید نام موریل را در دومین ملاقات تان به یاد بیاورید.


به طور خلاصه مراحل سه گانه حافظه عبارتند از:


1:ثبت اطلاعات جدید که بایستی به خاطر سپرده شود.


2:ذخیره این اطلاعات به طوریکه می تواند بازخوانی شود.


3:باز خوانی آنها از محل ذخیره سازی درصورت نیاز.


Forgetfulness & Dementia, Martyn, Christopher

ترس های طبیعی کودک

ترس های کودک در یک تا دو سالگی

کودک شما در یکسالگی شاید چندین هفته مجذوب چیزی شود _برای مثال تلفن، یا چراغ یا شکلهای مسطح که بالای سرش آویزان است. به خاطر داشته باشید که او با دست زدن، بوییدن و چشیدن بهتر آمورش میبیند و این دانشمند کوچولو نیاز دارد که تجربه هایش بیشتر  و بیشتر هدایت و راهبری شود. بگذارید با اشیایی که خطرناک یا باعث دردسر نیستند، آشنا شود و به آنها دست بزند.اما این کاشف بی باک در این زمان از چیزهایی می ترسد.او شاید از اشیایی که به طور ناگهانی حرکت می کنندیا صدای بلندی دارند بترسد، مانند کتابهایی که داخل آنها تصاویر تا شده هست  و باز کردن کتاب فوری به صورت برجسته نمایان می شود،باز کردن چتر، پارس سگ،قطار در حال حرکت راه آهن،آژیرخطر،صدای جارو برقی یا حتی صدای خش خش شاخه های گل گلدان.

تمام کودکان دچار ترس می شوند و این یکی از عوامل طبیعی برای فرایند رشد است .فهمیدن و درک علت آن دشوار و سخت نیست. بچه وقتی دچار ترس می شود که درک او از یک شیء یا حادثه آن قدر ضعیف باشد که نتواند واقعا علت ورود ناگهانی آن را به زندگی توجیه کند،و بفهمد چرا این حادثه ترسناک رخ داده و اینکه چنین وضعیتی کاملا بی خطر است. همه ما از چیزی که نمی فهمیم، می ترسیم. در سال دوم زندگی قلمرو تا حدودی مشخص و محافظت می شود. پیشنهاد می شود که در حد ممکن از چیزهای ترسناک اجتناب شود تا وقتی که او آنها را بشناسد. اگر جارو برقی باعث آزارش می شود،سعی کنید که مدتی دست کم در نزدیکی او از آن استفاده نکنید.همیشه با او همدردی کنید و وی را آرام و راحت گردانید و سعی نکنید که وی را متقاعد کنیدترسش مسخره است. این رعب و وحشت از نطر اومنطقی و بجاست. کودک بین 1و2 سالگی شاید ا ز حمام بترسد.او از لیز خوردن، سوزش چشم بر اثر صابون، یا حتی از دیدن آبی که از کفشوی حمام پایین می رود و صدای آن ناراحت می شود.او باید حمام برود بنابراین شما باید بفهمید که چگونه می توان آسیب آن را کمتر کرد و او را با آن وفق داد. برای اجتناب از وارد شدن صابون به چشم ها، صورت او را با لیفی که خیلی خیس نیست بشویید وسپس با پارچه تمیز نمناکی که آب از آن نمی چکد، خوب پاک کنید.اگر کودک از وان حمام می ترسد به زور او را مجبور نکنید.در کودکان ترس یک پدیده طبیعی محسوب میشود:کودک به مرور با رشد روانیش، پدیده هایی را کشف می کند که باید آنها را بشناسد و بر آنها مسلط شودولی در آغاز تجربه این پدیده ها دچار بیم و تشویش می شود. این ترسهای کودکانه آنقدر آسان از بین می روند که حتی بزرگسالان دور و بر متوجه ترس آنها نخواهند شد و در یک محیط پر از محبت و اطمینان بخش،کودک را آرام آرام کمک خواهند کرد تا بتواند به نوعی با این ترس ها مقابله کند. 


ترس هاسن
ازدست دادن تکیه گاهتا 6ماهگی
چهره های نا آشنا - اشیایی که ناگهان ظاهر میشونداز6ماهگی تا 1سالگی
جدایی از والدین - حمام - اشخاص ناشناساز1تا 2سالگی
حیوانات - تاریکی - ماسک ها - صداهای شبانهاز 2 تا 4 سالگی
موجودات مافوق طبیعه - طوفان -اشخاص بد جنس - زخم های بدنیاز 5 تا 8 ساتگی
رویدادهایی که به وسیله رسانه های گروهی گفته میشود - مرگاز 9 تا 12 سالگی


بعضی از ترس ها به طور معمول در بزرگسالان باقی میمانند. تقریبا 60درصد از افراد میگویندکه از یک ترس بیش از اندازه رنج می برند. این ترسهای بزرگسالان ، معمولا ادامه همان ترس هایی هستند که در کودکی حس کرده اند، بویژه ترس از حیوانات یا ترس از خون.


Les Phobies, Andre, Christophe

Baby and child care, Spock, Benjamin Mclane

روانشناسی ترس

ترس ها

مجموعه واکنش هایی که احساس خطر یا تهدیدی را همراهی می کنند ترس می نامییم.ترس همانطور که در آدمی وجود دارد در حیوانات هم هست.ترس یک هیجان همگانی است. و به این ترتیب حرکاتی که از ترس بر چهره ظاهر می شود برای همه قابل فهم هستند، هر چند که فرهنگ ها مختلف باشد. ترس مانند تمام هیجانهای مهم ، به سبب ظهور سریعش (تقریبا همان لحظه) به وسیله پدیده های مهم فیزیولوژیکی که همراه آن است مانند تند شدن ضربان قلب و عمل تنفسی و انقباضات ماهیچه ای و ...و رفتارهای ویژه مانند فراریا مات و مبهوت شدن از فرط اضطراب مشخص می شود. ترس در حیوانات می تواند یک انگیزه یا یک معلولیت باشد ترس گاهی به پاهایمان قدرت می دهد گاهی هم پاهایمان را می بندد و میخکوبمان میکند.


ترس ها را میتوان به سه گروه بزرگ تقسیم کرد:


1:ترس های طبیعی که همیشه و در همه فرهنگ ها دیده می شود مانند ترس از خالی بودن زیر پا یا ترس از بعضی حیوانات


2:ترس هایی که به شناخت و رفتارهای انسان مربوط می شود ، که ویژه هر دوره ای است مانند امروزه ترس از ایدز و ترس از جنگ اتمی


3:ترس هایی که میتوان ماوراءطبیعه نامید مانند ترس از آخر زمان، ترس از آن دنیا


تک تک انسانها، در نهانخانه دلشان از نکته ای رنج می برند که بر دیگران آشکار نیست و شاید همان، مسیر زندگی فرد را بکلی دگرگون کند.

همانطور که صادق هدایت می گوید: در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا میخورند و می تراشد.

این درد ها را نمیشود به کسی اظهار کرد چون عموما عادت دارند که این درد های باور نکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمد های نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می کنند آن را با لبخند شکاک و تمسخر آمیز تلقی بکنند.


Les Phobies, Andre, Christophe

با همکاران حسود خود چگونه برخورد کنیم؟

موفقیت، موفقیت می آورد و متاسفانه حسادت!

 
طی صعود شما از نردبان ترقی در شرکت، مطمئناً دوستان بسیار و تعدادی هم دشمن پیدا خواهید کرد. این دشمنان، که همیشه با آنها برخورد خواهید داشت، همیشه سعی بر این خواهند داشت تا شما، کارها و دستاوردهایتان را پایین آورده و تحقیر کنند. این دشمنان، یا اصطلاح مهربانانه تر آن، همکاران حسود، اگر به حال خود رها شوند، ممکن است مانعی بر سر راه پیشرفت شما شوند و یا تله هایی برای در دام افتادن شما ترتیب دهند.
مشخص ترین همکاران حسود به راحتی قابل شناسایی هستند، از آنجا که در هر تلاشی که می کنید، به رقابت با شما برمی خیزند. زیرک ترین این دشمنان معمولاً پی فرصت مناسبی برای تحقیر شما به خاطر شکست ها و اشتباهاتتان هستند.
من که خود با انواع مختلفی از این دشمنان در رده های مختلف شرکت برخورد داشته ام، در این مقاله می خواهم شما را با دو روش اصلی در برخورد با این افراد آشنا کنم: (۱) خنثی کردن حسادت آنها، و (۲) تلافی کردن کارهایشان.
۱) خنثی کردن حسادت دشمنان
آیا رفتار شما شایسته ی سرزنش و عیب جویی است؟ آیا کاری کرده اید که باعث شعله ور شدن هر چه بیشتر حسادت آنها شده است؟ آیا دیگران را تحقیر می کنید و موفقیت های خودتان را به رخ می کشید؟
اینها سوالاتی است که باید از خودتان بپرسید، چون قصد ندارید که خودتان اسباب تنفر دیگران را فراهم کنید. اگر متوجه شدید که خودتان رفتارها و برخوردهایی ناشایست و منفی داشته اید، باید هر چه سریعتر آنها را تغییر دهید. در واقع، تا می توانید صمیمی و فروتن باشید و ارزش دیگران را بالا ببرید. با تقسیم موفقیت هایتان با همکارانتان، اعتماد به نفس آنها را بالا ببرید و به آنها نیز درس موفقیت بدهید.
اگر در گذشته بیش از حد متکبر و مغرور بوده اید، خود را تغییر دهید و سعی کنید با دشمنانتان صلح برقرار کنید. به خاطر کار، اعتبار، و سلامت روانیتان، باید تا می توانید از هرگونه مجادله یا احساس بد و منفی دوری کنید. اگر اینکار را به خاطر ترس از عکس العمل دشمنانتان انجام دهید، مطمئن باشید که آنها متوجه این مسئله خواهند شد. پس باید این تغییر از ته قلب و مخلصانه باشد.
▪ جلب احترام همکاران
آیا تا به حال سعی می کردید که خود را نفر اول و از همه کس بالاتر نشان دهید؟ بدانید که هیچوقت برای جبران اشتباهات گذشته دیر نیست. سعی کنید از این به بعد، همکاران و سایر افراد گروه را مقدم بر خود بدانید. مطمئن باشید اگر بتوانید حمایت، پشتیبانی و احترام اطرافیان خود را جلب کنید، با نیروی بیشتری می توانید در برابر کارشکنان مقاومت کنید. اگر فرد حسود را از سایرین جدا کنید، ممکن است آتش حسادت او نیز کم کم فروکش کند.
▪ بر حسادت آنها پیشدستی کنید
اگر بتوانید همکار ناراضی و ناخشنود خود را زود شناسایی کنید، خواهید توانست بر حسادت او پیشدستی کنید. هرجا که لازم باشد امتیاز بدهید. فروتن باشید، اما نه به آن اندازه که شایستگی هایتان ناشناخته بماند. نکته اینجاست که باید قبل از شعله ور شدن آن حس حسادت، از آن جلوگیری کنید.
همکارانتان را به خاطر موفقیت هایشان تشویق کنید. سعی کنید خودتان حسود نباشید، چون این نوع احساسات خیلی زود برملا می شوند. اگر در خودتان نیز حس حسادت و رفتارها و عملکردهای منفی مشاهده می کنید، باید انتظار برخورد مشابه نیز از دیگران داشته باشید.
۲) تلافی کارهای حسودان
اگر نتوانستید حسادت همکارانتان را خنثی کنید، باید برای حفظ اعتبار و شهرت خود در محل کار، واکنش نشان دهید. باید هرطور شده تلاشهای همکارن حسود خود را برای بی اعتبار کردن خود نابود کنید.
اگر عملیاتی افترا آمیز و بدگویانه برعلیه شما از جانب یکی از همکاران حسود آغاز شد، وظیفه ی شما این است که کاری کنید تا خلاف آن حرف ها ثابت شود. سعی نکنید شما نیز کاری مشابه با او انجام دهید، چون این فقط شدت توهین های او را افزایش خواهد داد. همیشه سعی کنید لبخند زده و سرحال نشان دهید (اما نه بیش از حد)، سخت کار کنید، و سعی کنید از هرگونه غیبت و بدگویی از طرف مقابل نزد سایرین اجتناب کنید و تاکتیک های زیر را به کار گیرید.
▪ بین افراد رده بالای شرکت، حامی پیدا کنید
یکی از اولین کارهایی که برای دفاع از خودتان باید انجام دهید، این است که به دنبال حامی و پشتیبان باشید. با تجربه ی من، هرچه این حامیان را از افراد رده بالاتر محل کارتان انتخاب کنید، موفقیت آمیزتر خواهد بود. چون اگر پای یکی از مدیران رده بالا هم در میان باشد، دشمنان تمایل کمتری به در افتادن با شما پیدا خواهند کرد.
به هیچ وجه سعی نکنید خود را ضعیف و شکننده نشان دهید. خیلی راحت پشت درهای بسته با او بنشینید و مشکلاتتان را با او درمان بگذارید، و او را از همه ی ماجرا بااطلاع کنید.
▪ از همه تخلفات آگاه باشید
کلیه مواجهات و مباحثات خود را با فرد حسود در خاطر خود نگاه دارید، و سعی کنید از آن واقعه مدرک جمع کنید. حرفه ای عمل کنید. اگر او زشت و ناشایست رفتار کرد، شما مثل او رفتار نکنید. ممکن است او نیز وقایع را ثبت و ضبط کند. اگر یک ایمیل تند و زننده دریافت کردید، آن را نگاه داشته و به هیچ وجه پاسخ ندهید. اطمینان حاصل کنید که هیج یک از حرفهایتان را به صورت نوشته نداشته باشد. اگر لازم می بینید که آن توهین ها و حرف های زشت را پاسخ دهید، آن را به صورت شفاهی انجام دهید.
▪ به آنها فرصت دهید تا از ادعای خود صرفنظر کنند
نباید دشمنان خود را به حالت دفاعی، تهدید شده و بیچاره ببرید. به خاطر داشته باشید: شما می خواهید این مجادله را به پایان برسانید، پس به آنها فرصت تغییر عقیده و برگشتن از ادعای خود را بدهید. برای نگاهداشتن رابطه تان، گهگاه به او امتیاز بدهید. مثلاً اگر دشمنتان معمولاً خوش برخورد است، به آن رفتار اعتماد کنید، اما نه کورکورانه. ممکن است او به طریقی بخواهد عذر خواهی کند، بدون اینکه غرورش جریحه دار شود. اما هیچوقت شما با شدیدتر کردن آزار و اذیتتان، ن را قربانی نکنید، بخشنده و رئوف باشید.
▪ بهترین نتیجه را بگیرید!
برخورد با همکاران حسود موقعیت دشواری است که همه از آن فراری هستند. اما شما می توانید با فرونشاندن حسادت آنها قبل از اینکه مشکل ساز شود، همه چیز را به خوبی برطرف کنید. اما اگر با این روش راه به جایی نبردید، باید درصدد تلافی برآیید، شاید از این طریق پی به اشتباه خود ببرند. در هر حال باید هوشیار باشید و حرفه ای عمل کنید، تا بهترین نتیجه را بگیرید.

روان‌شناسی حسادت

آنجا که آدم‌های حسود به شدت در درون خود تحت آزار و اذیت هستند و به گفته دین ما حسادت مانند آتشی است که فرد حسود را می‌خورد و نابود می‌کند، نباید آنها را مورد بی‌مهری قرار داد.
بلکه بهتر است به فردی که در خانواده‌تان حسادت می‌کند، کمک کنید تا تحت درمان قرار بگیرد. پیش از کمک به او باید نکاتی را مورد توجه قرار دهید. اول اینکه ریشه حسادت ضعف اعتماد به نفس است یعنی به دلایل روان‌شناختی، افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند و هویت خود را از درون خویش دریافت نمی‌کنند و نیازمند و وابسته به تایید دیگران هستند، آدم‌های حسودی محسوب می‌شوند. در واقع افراد حسود به دنبال ضعف اعتماد به نفس و احساس نداشتن امنیت در شرایطی که هستند به رقابت‌های ناسالم دست می‌زنند. برای مثال، همه ما دوست داریم در روابط اجتماعی نسبت به هم ردیف‌های خودمان رشد کنیم و برای این رشد و ترقی همواره تلاش می‌کنیم و موفقیت‌های دیگران را علاوه بر تحسین کردن، گاهی به صورت الگوی خود قرار می‌دهیم اما افراد حسود سعی می‌کنند با مخدوش کردن چهره کسانی که در سطح بالاتری از ‌آنها هستند و در واقع با کاستن ارزش آن اشخاص در نظر دیگران، خود را بالاتر و بهتر جلوه دهند.
آنها مدام در تلاش‌اند که موازنه منفی ایجاد کنند و به جای کوشش برای رسیدن به سطوح بالاتر، آنهایی را که در سطح بالا هستند، به پایین می‌کشند تا به اصطلاح با هم در یک مقطع قرار بگیرند. این تلاش ناسالم، انرژی زیادی از آنها می‌گیرد و بسیار آزارشان می‌دهد. حسادت مصادیق گوناگونی دارد. در بچه‌ها اغلب حسادت‌ها به علت مورد توجه قرار گرفتن از سوی والدین است اما در بزرگسالان ریشه آن همان نداشتن اعتماد به نفس است. مصداق دیگر حسادت در روابط میان زن و شوهرها دیده می‌شود که متاسفانه جنبه پاتولوژیکی و بیماری‌زایی دارد. برای مثال، مردی نسبت به زیبایی همسرش حسادت می‌کند و ناخودآگاه او را به نازیبا شدن ترغیب می‌کند. در خانم‌ها نیز حسادت دیده می‌شود و اغلب در مواردی که شوهرشان برجسته و مورد توجه باشد، دیده می‌شود اما بیشتر اوقات چون آقایان هستند که تمایل دارند همیشه همسرشان در برخی زمینه‌های اجتماعی و غیره از آنها پایین‌تر باشد و این موضوع را قانون می‌دانند، به خانم‌های خود حسادت می‌کنند.
ممانعت از رشد شخصیتی، تحصیلی و اجتماعی خانم‌ها از سوی شوهرشان مصداقی از این حسادت بیمارگونه است. به هر حال باید هر یک از همسران که متوجه این بیماری و صفت ناپسند می‌شوند، سعی کنند با یک زبان خوش دیگری را به سمت مراجعه به درمانگر ترغیب کنند. دادن اعتماد به نفس و بالا بردن حس امنیت او از وظایف شماست. به او بگویید شما هر چه هم ترقی کنید و به جایگاه بالایی برسید باز هم همسر خود را منحصر به فرد می‌دانید. امنیت موجب می‌شود محرک حسادت او کم شود.