روانشناسی خودمانی | مشاوره خصوصی

اطلاعات روانشناسی خود را افزایش دهید. از مشاوره خصوصی بهترین نتیجه را بگیرید

روانشناسی خودمانی | مشاوره خصوصی

اطلاعات روانشناسی خود را افزایش دهید. از مشاوره خصوصی بهترین نتیجه را بگیرید

چگونه عادت های خوب را در خودمان نهادینه کنیم؟

بارها پیش آمده که به خودمان قول داده ایم، مثلا عادت بهتر غذا خوردن یا پشتیبان گرفتن از اطلاعات کامپیوتر یا هر عادت خوب دیگری را در خودمان ایجاد کنیم. اما اغلب موارد این عادت ها به زودی از بین می روند و فراموش می شوند. در این مطلب چند راه و روش برای ساختن عادت و راه های جلوگیری از شکسته شدن آنها را آورده ایم. پس در ادامه با ما باشید.
مطمئن شوید زندگی تان روی روال است ضرب المثلی داریم که می گوید «هیچ زمانی بهتر از الان نیست». زیرا نیروی اراده شما محدود است و بهترین زمان شروع کار همین الان است. اما با این حال روان شناسان توصیه می کنند که قبل از شروع یک عادت جدید، مطمئن شوید زندگی منظمی دارید. به عبارت دیگر اگر در استرس هستید و زندگی تان بهم ریخته، شروع یک کار یا عادت جدید که با زندگی روزمره متفاوت است، کار درستی نبوده و ادامه دادن آن بسیار مشکل خواهد بود.

تمام تمرکز خود را روی یک عادت بگذارید
ما قصد نداریم این کار را آسان جلوه دهیم: ساخت یک عادت گاهی مشکل است. عادت ها کارهایی هستند که عمیقا با رفتار شما عجین شده اند. به همین دلیل ترک یک عادت بد بسیار مشکل (و موجب مرض) است. و به همین دلیل ساخت یک عادت خوب احتیاج به تلاش زیاد دارد تا تبدیل به کارهای روزمره و اتوماتیک تان شود. اگر در همان ابتدا قصد ساخت چندین عادت را به یک باره داشته باشید، احتمالا همه آنها شکست خواهند خورد. بنابراین فقط روی یک عادت، تمرکز داشته باشید – حتی اگر این عادت بسیار کوچک است – و یکی یکی به سراغ بعدی ها بروید.

به تدریج پیشرفت کنید
زمانی که یک هدف تعیین می کنید تا هر روز انجام دهید (مثلا ورزش کردن)، مشکل است که به سرعت آن عادت شکل گیرد و معمولا مدتی زمان می برد. پس اگر در روزهای اول آن عادت را انجام ندادید (یا اینکه آن جور که می خواستید انجام ندادید)، چندان به خود سخت نگیرید. عادت های خوب را آهسته و پیوسته شروع کنید تا با موفقیت بیشتری در شما نهادینه شوند.

برای این کار باید برای خود اهداف کوتاه مدت (مثلا در هر هفته) تعیین کنید. در شروع ورزش روزانه به خود فشار نیاورید. در هفته اول دو یا سه روز ورزش کنید. سپس به آرامی آن را بیشتر کنید و ادامه دهید. هر چه بیشتر ادامه بدهید، ادامه بیشتر آسان تر خواهد شد.

عادت جدید را پشت عادت هایی که قبلا شکل گرفته اند، سوار کنید
 نکته های سلامت ذهن سایت eHow یک راه بسیار عالی برای نهادینه کردن عادت آمده است: عادت جدید را بر پشت (piggyback) یکی از عادت های همیشگی تان، سوار کنید. فرض کنید می خواهید عادت کنید تا هر روز دندان های تان را با نخ دندان تمیز کنید. اما گاهی به علت فراموشی یا تنبلی آن را انجام نمی دهید. خب، نخ دندان را کنار مسواک خود بگذارید و همیشه پس از مسواک، از نخ دندان نیز استفاده کنید. یا مثلا اگه باید هر روز ویتامین مصرف کنید، قوطی آن را داخل ماگ قهوه خوری تان بگذارید. حالا صبح ها همراه با خوردن قهوه همیشه یادتان می ماند که ویتامین های تان را نیز مصرف کنید

با شخص دیگری همراه شوید
گرچه قدیمی است اما هنوز هم در بسیاری جاها داشتن شریک جواب می دهد: پس یک همکار پیدا کنید. رفتن به سالن ورزش یا رژیم گرفتن می توانند بسیار مشکل باشند، خصوصا اگر شما باشید. اما اگر شخص دیگری نیز همراه شما ورزش کند یا رژیم بگیرد، احتمال ادامه کار بسیار بیشتر می شود. (زیرا اگر روزی یکی از شما عادت خود را انجام ندهد، نفر دوم، او را به انجام آن تشویق می کند. از طرف دیگر چون به فرد قول داده اید که این عادت را ادامه دهید، به خاطر خجالت اش هم که شده ادامه می دهید.)

۲۱ روز آن را انجام دهید
پس از انجام اهداف کوتاه مدت اولیه، زمانی که به هدف اصلی و نهایی رسیدید، شاید انجام آن بسیار مشکل به نظر برسد. («من تا آخر عمرم هر روز ورزش خواهم کرد»). اما بدانید، زمانی که یک عادت نهادینه شود، ادامه آن بسیار آسان تر خواهد بود. مطالعات نشان می دهند که لازم نیست تمام عمر برای داشتن یک عادت بجنگید، بلکه تنها ۲۱ روز برای شکل گیری یک عادت کافی است. پس از این زمان قسمت مشکل کار تمام شده و بقیه خود به خود پیش خواهد رفت. زیرا عادت نهادینه شده و از این به بعد خود مغزتان آن را یاداوری و اراده کافی برای انجام آن تولید می کند. منظور این نیست که پس از ۲۱ روز دیگر هیچ تلاشی لازم نیست ـ اما تلاش خیلی کمتری نیاز دارید – منظور از این قانون دادن یک هدف برای روزهایی است که احساس نامیدی می کنید. در این زمان به خودتان بگویید که «فقط تا روز ۲۱ ادامه بده».

وابستگی آفت عشق

پدر؟ مادر؟ همسر؟ فرزند؟ یا شغل ، مدرک ، موقعیت و ثروت؟ یا به سلامتی ات؟ تفکراتت؟ احساساتت؟ یا اعتقاداتت؟ فرقی نمی کنه ، وابستگی یعنی اینکه خودت را به شیئی غیر از اصل خودت ، چنان ببندی که آزادیَت را بگیرد.
انسان نامحدود و البته آزاد آفریده شده است . و همه هستی مسخّر و در اختیار اوست. هیچ چیزی ارزش آن را ندارد تا انسانی را به خود ببندد و وابسته و زندانی خود کند. و همه هستی رشد و ارتقاءاشان در اینست که در خدمت آدمی باشند نه بر عکس. اشرف مخلوقات و سرور کائنات یعنی این.
حالا وقتی خودت را وابسته به موقعیت یا فردی می کنی ، در واقع خود را از موقعیت برتر و آزادی که داری به جایگاه پَست و محدودی تنزّل داده و گره می زنی. خود را شکننده می کنی. افراد و اشیاء دیگر زوال پذیر و رفتنی اند. شغل ، مدرک ، ثروت ، سلامتی ، احساس و … ، همه تغییر پذیر و از بین رفتنی اند. و هرکس به آنها وابسته باشد نیز رنج فرسودگی ، تنهایی، جدایی و پست شدن را ناچاراً ، همواره با خود دارد.

و اما عشق
عشق فراتر از هر گونه وابستگی هاست. اگر تو به یک نفر وابسته شدی و بدون او می میری ، نام آن را عشق مگذار. مثل نوزادی که به شیر مادر وابسته است ، اگر شیر مادر نباشد کودک می میرد، چون وابسته است. عشق وابستگی نیست که با نبود معشوق ، فرد مردنی شود. اصلاً معشوقی که اکنون باشد و فردا نباشد ، چگونه می تواند عشق ایجاد کند، صرفاً یک نوع وابستگی می آورد. و صد البته هنگام از بین رفتن هم تاثر و اندوه.
آری عشق همیشه رو به تزاید است. عشق آزاد و رهاست و پیرو آن عاشق و معشوق هم چنین اند. عشق ، عاشق را هر روز فربه تر می کند. شادتر می کند. حرکت عشق فقط رو به جلوست. غم و شادی در عشق واقعی ، مساوی و لذت بخش است. معشوق شکستنی نیست، مردنی نیست، پژمردنی نیست ، بی وفا نیست. لذا عاشق هم به همین صورت پایدار ، قوی و رو به رشد است. و بیت زیر نیز توصیف چنین عشقی است.

مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
وابستگی ، انسان را از بی نهایت هستی ، به محدوده ای گره می زند، به مانند چشمی که از این همه رنگ ، فقط رنگ سیاه و سفید را ببیند. مانند این همه اندام آدمی که به هنگام سرطان ، صرفاً یکنوع از سلولهایش شروع به رشد و توده شدن، می نماید. کسی که معتاد به مواد مخدر می شود ، از بی نهایت لذتی که می تواند از تمام اعضاء و جوارح خود ببرد ، صرفاً به یک لذت بسنده می کند، کسی که وابسته به س/ک/س می شود ، از بی نهایت پتانسیل خود ، به لحاظ وابستگی اش ، محروم می ماند. کسی که به یک فرد وابسته می شود ، از تمامی انسانها ، و بی نهایت هستی، فقط یکی را به عنوان مجرای تنفس خود بر می گزیند. کسی که خود را به شغل ، ثروت ، … ، وابسته می کند، از تمام جنبه های آدمی ، و موفقیت های گوناگون خود چشم پوشی می کند.
به چشم هایمان باید ، یاد بدهیم که از دیدن کوه ، دشت ، آسمان ، دریا ، سبزه ، زمین، ستاره، ماه، خورشید ، انسانها و … لذت ببرند.

از دستهایمان بخواهیم که مزه نوازش کردن را حس کنند .
گوشهایمان را نجوا کنیم که لذت شنیدن آوای پرندگان ، صدای گرم مادر بزرگ، موسیق باران و خنده های مستانه کودکانه را بشنوند.
با پاهایمان صمیمانه دشت را بدویم ، کوهها را بپیمائیم ، عصای ضعیفان و تکیه نیازمندان شویم.

با زبانمان کلام التیام بخش غمدیدگان شویم و لذت ببریم همانطور که از گفتن جملـــــــــــــه « دوستت دارم » به دلبر ، هیجان زده می شویم.

آری تنفس لذت بخش هوای بهاری ، بوی پائیز و نوازش برف بر صورتمان ، همه و همه میتوانند موجب احساسی باشند که موجب آرامش زندگی در کالبد منجمد و وابسته امان شود و ما را از تک بعدی بودن و چسبندگی به اشیاء و افراد رهایی بخشد.
عشق به مفهوم لذت بردن از همه هستی و هستی آفرین در کمال رهایی و آزادگی است، بدون ترس از دست دادن شی یا فردی خاص.
پس بر دست پینه بسته پدر و بر پیشانی پر چروک مادرت بوسه بزن

گل را ببو، باران را حس کن و آسمان پرستاره را به تماشا بنشین

دست نوازشت را بر سر کودک یتیم بکش و سینه ات را سنگ صبور دوستان کن

گستره آسمان را دلیل کوچکی غمهایت بدان و شرم “پدری خجالت زده از دست خالی در پیش کودکانش” را به خود بیفزا

لایحه علمت را چون نسیم بهاری بین همنوعانت منتشر کن.

روی گشاده و لبخندت را ، ارزانی مردمان خسته از کاری کن، که هنگام غروب در خیابان های شلوغ با چشمانی خواب آلود رو به خانه دارند.

آرامش بخش کسانی باش که با تو مرتبطند. به نوعی که اگر جهان را ترک کنی، شکاف نبودنت را حس کنند. با این وجود دیگران را وابسته به خودت نکن و آنها را مالامال عشق کن. آنها را بزرگتر از آنی بنما که شی یا فردی آنها را به خود وابسته کند.
عشق را از هر کجا شروع کنید به زودی متوجه می شوید بسیار سیار و روان است. و همه آفرینش را در خود جای می دهد. وقتی عشق چنین عظیم و بزرگ است ، پس در انحصار شئی یا شخصی نیست، که آن را از ما بگیرد و ما را تنها بگذارد. همه هستی در وجود ماست ، پس، از دست دادن هیچ چیز ، موجب کاستی در این بی نهایت عشق ما ، نمی شود.

ارزش تو به اندازه آن چیزی است که به آن دل می بندی پس مواظب باش که به کمتر از بی نهایت عشق ، دلبسته نشوی.

به فرزندتان بگویید: دوستت دارم

مهارت فرزند پروری یکی از ضروری‏ترین و بنیادی‏ترین مهارت‏هاست که در صورت احساس مسوولیت و وظیفه در مقابل سرنوشت فرزندی که خود آن را به دنیا آورده‏اید، قبل از تصمیم به بچه‏دار شدن، باید آن را بیاموزیم. طبق تقسیم‏بندی سازمان جهانی بهداشت، فرزندپروری جزو مشاغل و کارهای سخت و زبان‏آور طبقه‏بندی می‏شود که متاسفانه در کشور ما چندان جدی گرفته نمی‏شود. قبل از پرداختن به موضوع تعلیم و تربیت چند تکلیف به عهده والدین است که باید از آنها اطلاع داشته باشند.

اول، اینکه طبق پیشنهاد سازمان جهانی بهداشت ما باید قبل از آموختن این مهارت و قبل از ازدواج مهارت‏های ده گانه زندگی را بیاموزیم که شامل: ۱- خودآگاهی، ۲- همدلی، ۳- روابط بین فردی، ۴- ارتباط موثر، ۵- مقابله با هیجانات، ۶- مقابله با استرس، ۷- حل مساله، ۸- تصمیم‏گیری، ۹- تفکر خلاق، ۱۰- تفکر نقاد است. که این مهارت‏ها هم اکنون در سراسر جهان به طور مشترک آموزش داده می‏شود.

در زمینه لزوم آموختن مهارت‏های زندگی می‏توان گفت در حقیقت ما باید خودسازی و تعلیم و تربیت را ابتدا از خودمان شروع کنیم زیرا تا خودمان موفق و خوشبخت نباشیم چگونه می‏توانیم در خوشبختی همسر و یا فرزند خود بکوشیم؟ متاسفانه آنجا که اغلب ما مردم همه چیزدان و در همه زمینه‏ها متخصص هستیم تصور می‏کنیم نیازی به آموختن این مهارت‏ها نداریم و از عهده زندگی خود بر می‏آییم، اما اکثر ما در حل کوچک‏ترین مسایل شخصی، خانوادگی و اجتماعی خود دچار ناکامی، سردرگمی و شکست شده و قادر به حل آنها نیستیم. این واقعیت را باید بپذیریم که روش‏های سنتی تربیتی دیگر پاسخ‏گوی مسایل و مشکلات جامعه نیست. بنابراین امروزه با توجه به تحولات عمیق سریع فرهنگی و اجتماعی زندگی مدرن، پیشرفت تکنولوژی و نفوذ و گسترش وسایل ارتباط جمعی نظیر اینترنت، تلفن همراه و پیامک و… آمار رو به افزایش آسیب‏های اجتماعی، اعتیاد، افسردگی و از همه مهم‏تر با افزایش طلاق‏های آشکار و طلاق‏های پنهان با عاطفی که به گفته یکی از روان‏شناسان ۸۰ درصد از روابط خانوادگی فرسایشی، تحملی و زجرآور است، لذا لزوم آموختن این مهارت‏ها ضروری و لازم به نظر می‏رسد.
رشد، شامل رشد جسمی و رشد روانی است که رشد روانی خود شامل: روانی، اجتماعی، اخلاقی، احساسی و… است. منظور از رشد ویژگی‏هایی است که بچه‏ها در این مراحل دارند.

علاوه بر این، اهمیت و حساسیت مهارت فرزند‏پروری بدین جهت است که گاه تنها یک جمله پدر و مادر به ویژه یک معلم می‏تواند سرنوشت کودک را به اوج خوشبختی و موفقیت و یا به قعر ذلت و بدبختی برساند.
تکلیف بعدی والدین این است که بدانند هدف از تعلیم و تربیت چیست و دنبال چه چیزی هستند. مهم‏ترین تکلیف، آگاه بودن از مسیر تربیتی است. عمده‏ترین کاری که والدین باید انجام دهند این است که در این مسیر با مراحل رشد آشنا شوند. رشد، شامل رشد جسمی و رشد روانی است که رشد روانی خود شامل: روانی، اجتماعی، اخلاقی، احساسی و… است. منظور از رشد ویژگی‏هایی است که بچه‏ها در این مراحل دارند.
پدر و مادر باید بدانید که تربیت از تولد شروع می‏شود و والدین بیشترین نقش را در ۸ سال اول تولد دارند. بعد تا ۱۲ سال این نقش کم‏رنگ، تا ۱۸ سال کم‏‏رنگ‏تر و بعد از ۱۸ سالگی نقش آنها بسیار کم می‏شود. بنابراین از جایی که کودک و نوجوان بین سال‏های۱۳ تا ۱۸ سالگی تحت تاثیر عوامل محیطی، هم‏سالان و جامعه قرارکودک می‏گیرند، والدین باید آگاه باشند با محکم کردن پایه‏های شخصیتی در همه زمینه‏های رشد، تنها در این سال‏ها فرصت دارند به تربیت فرزند خود بپردازند.

متاسفانه گاهی اوقات ناآگاهی خانواده‏ها از این مسیر رشد، باعث می‏شود اشتباهی مداخلاتی داشته باشند اشتباهی کرده و در واقع تربیت آسیب‏زایی ارائه دهند.


مهارت فرزندپروری

«دوستت ندارم» برعکس آنچه روان‏شناسان علم کودک می‏گویند این جمله‏ای است که بارها و بارها در روز از زبان والدین و برخی معلم‏ها و مربیان مهد کودک، با کوچک‏ترین اشتباه کودک می‏شنویم. در این مقاله قصد داریم به این موضوع بپردازیم که گفتن این جمله و عدم ابراز محبت چه آثار مخرب و ویرانگری بر سرنوشت کودک خواهد گذاشت.

«چرا غذات رو نخوردی؟ چرا اتاقت نامرتبه؟ چرا درس نمی‏خونی؟ دیگه دوستت ندارم دیگه مامانت نیستم». اما چرا روان‏شناسان معتقدند در روز به کودکان ۵۰بار بگویید دوستت دارم و از گفتن جمله «دوستت ندارم» اجتناب کنید؟

ایرج وثوق، روان‏پزشک، در پاسخ به این پرسش می‏گوید با توجه به اینکه بچه‏ها در دوران کودکی قدرت تشخیص بین عمل بد و انسان بد را نمی‏دانند وقتی به آنها که کار بدی را انجام داده‏اند گفته می‏شود دوستت ندارم، کودک تصور می‏کند آدم بدی است، نه اینکه کارش اشتباه و بد است.
شخصیت به عنوان نگرش یک فرد به زندگی و الگوی تعاملات و ارتباطات در جامعه و به ویژه قدرت و توانایی در حل مشکلات و مسایل زندگی به این برمی‏گردد که این فرد تا قبل از ۱۸ سالگی چه تصویر مثبت و یا منفی‏ای از خود دارد.

این ذهنیت در کودک که من آدم بدی هستم چه تاثیر مخربی بر شخصیت او خواهد گذاشت؟
شخصیت به عنوان نگرش یک فرد به زندگی و الگوی تعاملات و ارتباطات در جامعه و به ویژه قدرت و توانایی در حل مشکلات و مسایل زندگی به این برمی‏گردد که این فرد تا قبل از ۱۸ سالگی چه تصویر مثبت و یا منفی‏ای از خود دارد. تایید کردن والدین و مربیان باعث می‏شود تصویر و برداشت فرد از خود، تصویر مثبت و سالمی باشد. بنابراین برای اینکه ذهنیت مثبتی در کودک شکل بگیرد، باید روزانه بارها و بارها طوری که در بعضی از منابع آمده است تا حدود ۵۰ بار در روز به کودکان تا سن ۱۸ سالگی بگوییم دوستت دارم یا ابراز محبت کنیم یا دوست داشتن خودمان را به او نشان دهیم و به بچه‏ها این نکته‏ها را یادآوری کنیم که هر آدمی می‏تواند کار بدی انجام دهد اما کار بد یک آدم، دلیل بد بودن شخصیت او نیست. برای تایید کودک خود، به جای اینکه بگوییم «تو بچه بدی هستی دیگه دوستت ندارم» می‏توانیم بگوییم «تو چه خوبی هستی، من خیلی دوستت دارم اما عملت را دوست ندارم و یا اینکه بگوییم کار بد تو منو ناراحت کرد.»

متاسفانه در بعضی از خانواده‏ها علاوه بر باوری سنتی که معتقد به ابراز محبت در خانواده نیستند، فکر می‏کنند بچه لوس می‏شود و از ابزارهای ویرانگری مانند تحقیر، سرزنش، تهدید، تنبیه، مقایسه، امر و نهی فراوان، و ترس و … استفاده می‏کنند و با برچسب‏زدن به کودک نظیر، چقدر لج‏بازی، تنبل، دست و پا چلفتی، خنگ و… آینده کودک خود را به تباهی و ویرانی می‏کشانند.

اما چرا روان‏شناسان معتقدند، تصویر منفی در آینده کودک تاثرات مخربی خواهد گذاشت؟
در واقع، تصویر منفی زمینه‏ساز کاهش اعتماد به نفس است و عدم اعتماد به نفس ریشه بسیاری مشکلات خواهد بود. از مهم‏ترین مشکلات این است که فرد به دلیل تصویر و باوری که در او شکل گرفته تصور می‏کند قادر بر حل مسایل و
کودک
مشکلات خود نیست و هیچ تلاشی هم علی‏رغم توانایی‏های خود برای حل آنها نمی‏کند. علاو بر این استعدادها و توانمندی‏های او هرگز رشد نمی‏کند. چنین فردی نمی‏تواند ابراز وجود کند، بسیار خجالتی است و نمی‏تواند حقش را بگیرد و فردی که قادر به ابراز وجود نیست مسلما ناراحتی‏هایش را هم نمی‏تواند ابراز کند، بنابر‏این در خودش می‏ریزد که این موضوع باز زمینه‏ساز مشکلات جسمی و روانی دیگر می‏گردد. چنین اشخاصی واکنش‏های بسیار عصبی داشته و زمانی هم که عصبانی می‏شوند اگر راه به جایی نبرند، افسرده می‏شوند. تصویر منفی وقتی در ذهن کسی شکل بگیرد یعنی تصویر «من بدم» باعث می‏شود فرد در دوست داشتن خودش دچار شک و تردید شود و فردی که خود را بد می‏داند مسلما نمی‏تواند خودش را دوست داشته باشد، بنابراین در اعلام، ابراز محبت و دوست داشتن دیگران دچار مشکل می‏شود.

از مهم‏ترین مشکلات این افراد آسیب‏هایی است که در روابط بین فردی خواهند داشت.
از دیگر تاثیرات مثبت ابراز محبت در دوران کودکی، نقش آن در یادگیری است. هر چقدر این ابراز محبت همراه با تماس پوست مانند لمس کردن باشد به سبب تغییرات شیمیایی مانند افزایش دوپامین باعث افزایش یادگیری بهتر کودک می‏گردد.
کمبود عشق و محبت در خانواده باعث خلاء عاطفی شده و علاوه بر آن از جایی که همیشه تصویر «من بدم» در ذهن اوست و خودش را دوست ندارد با کوچک‏ترین محبت جذب هر فردی در بیرون از خانواده می‏شود که می‏گوید «تو خوبی».
هم‏چنین ابراز محبت باعث امنیت و آرامش کودک شده و از جایی که از لحاظ روانی ضریب امنیت او افزایش پیدا می‏کند فرد احساس می‏کند در مواجهه با مشکلات نگرانی و استرس، دارای یک تکیه‏گاه است بنابراین در برخورد با مشکلات کارآمدتر عمل می‏کند.
کمبود عشق و محبت در خانواده باعث خلاء عاطفی شده و علاوه بر آن از جایی که همیشه تصویر «من بدم» در ذهن اوست و خودش را دوست ندارد با کوچک‏ترین محبت جذب هر فردی در بیرون از خانواده می‏شود که می‏گوید «تو خوبی». افراد زیادی به دست چنین اشخاصی به انواع دام‏ها می‏افتند.
علاوه بر این، کسی که دارای کمبود محبت است و احساس می‏کند کسی او را دوست ندارد، احساس خوبی هم به دیگران نخواهد داشت و قادر نخواهد بود کسی را دوست داشته باشد، بنابراین میزان پرخاشگری و رفتارهای ضداجتماعی او بالا می‏رود.
در پایان، امیدواریم روزی برسد، همان‏طور که برای جلوگیری از تصادفات در جاده گرفتن گواهینامه صلاحیت رانندگی ضروری است برای جلوگیری از تصادفات در جاده زندگی هم قبل از ازدواج، گرفتن گواهینامه مهارت‏های زندگی، به ویژه مهارت فرزند‏پروری لازم و ضروری باشد.

چند روش مناسب برای رفتار با کودکان بیش فعال

نگرش و افکار خود را تغییر بدهید
از آنجا که تعدادی از انتظارات، باورها و پیشداوری‌های خاص والدین باعث بروز مشکلات ارتباطی والد و کودک می‌شود، لازم است برخی از شناخت‌ها در نخستین مرحله اصلاح شود.مثلا به عنوان والد باید بدانید: رفتار کودک مربوط به یک اختلال است و از روی قصد و عمد نیست، کودک توانایی یادگیری و موفقیت دارد، کودک مجموعه‌ای از توانایی‌های منحصربه‌فرد را دارد که این ویژگی‌ها ارزشمند است. به صورت خلاصه هر چقدر می‌توانید در مورد این بیماری بیاموزید؛ هر چقدر بیشتر بدانید می‌توانید به کودکتان بهتر کمک کنید.

گوش دادن و صحبت کردن را بیاموزید
باز نگه‌داشتن پل ارتباطی میان والدین و کودک فوق‌العاده مهم است و موجب می‌شود اختلاف‌ها و تعارض‌های میان والدین و کودک به شکل موثری از میان برداشته شود و از وخیم‌تر شدن روابط میان آنها جلوگیری کند. برای این مورد پیشنهاد می‌شود:

* رفتار خود را با سن کودک متناسب کنید.

* در هنگام صحبت با کودک ارتباط چشمی ‌با او داشته باشید.

* با جملات ساده صحبت کنید.

* خود را به جای کودک بگذارید.

* سعی کنید هدف او را از بروز چنین رفتارهایی کشف کنید و برای گوش دادن به صحبت‌های کودک خود وقت بگذارید.

* آرام ولی محکم صحبت کنید. اگر معمولا هنگامی‌ که کاری از کودکتان می‌خواهید صدایتان را بلند می‌کنید، کودک می‌آموزد هنگامی‌ که صدایتان را به حداکثر نرسانده‌اید، به شما بی‌توجهی کند.

* احساستان را به کودک بگویید. بدون این‌که مستقیم از کودک انتقاد کنید، به او بگویید در مورد اعمال و رفتارش چه احساسی دارید. برای مثال: «به خاطر این‌که موهایت را شانه نمی‌کنی واقعا ناراحتم» یا «وقتی بموقع نمی‌خوابی، واقعا نگران می‌شوم.»

توجه مثبت به کودک نشان دهید
فقط زمانی می‌توانید با موفقیت برای فرزند خود حد و مرز قوانین را تعیین کنید که به ویژگی‌های مثبت او توجه نشان دهید.موثرترین راه برای آموزش رفتار خوب، شکل دادن رفتار یا تحسین است. اگر هنگام تحسین کودک خود، راهنمایی‌های زیر را به کار ببندید، متوجه خواهید شد این کار به عنوان یک روش تربیتی و انضباطی بسیار موثر است.

به کودک خود بگویید که کدام صفات او را می‌پسندید. دست‌کم چندبار در روز کودک خود را به طور مناسب و مقتضی تحسین کنید.برای دریافت پاسخ‌های بهتر، نوع تحسین را با سن و اخلاق کودک متناسب کنید. برای نمونه در آغوش گرفتن، بوسیدن، نوازش کردن و دیگر نشانه‌های عملی محبت همراه با کلمات مهرآمیز برای کودکان مناسب‌تر است. به این نکته توجه داشته باشید که همیشه از جملات متنوعی برای این کار استفاده کنید، زیرا کودک بعد از مدتی از جملات تکراری خسته می‌شود. بازخورد فوری نشان دهید و رفتار کودک را برای موفقیت‌های کوچک‌تر نادیده نگیرید.
کودک را با افراد دیگر مقایسه نکنید

روزانه ۱۵ تا ۲۰ دقیقه از وقت خود را به کودک اختصاص دهید تا روابط والد ـ فرزند نزدیک‌تری ایجاد شود و زمینه برای تخلیه هیجانات نیز صورت گیرد.در این اوقات به کودکتان در انتخاب فعالیت یا تکلیف، حق انتخاب بدهید و کودک نقش اصلی را بر عهده بگیرد.

بیش فعالی
دستورات موثر و مناسب بدهید
کودکان دچار اختلال بیش فعالی در کنترل حواس خود ناتوان هستند. به این ترتیب وقتی می‌خواهید کودک رفتار خاصی داشته باشد یا کار خاصی انجام دهد، باید حواس خود را متمرکز کند.برای آموزش این مرحله از مداخله موارد زیر پیشنهاد می‌شود:

* محیط خانه را بازسازی کنید. فعالیت‌ها و شلوغی‌ها و تماس‌های تلفنی غیرضروری را کاهش دهید و تلویزیون را خاموش کنید.

* برای تقویت توجه کودک ابتدا از بازی «نگاه‌تو برنگردون» استفاده کنید. به این ترتیب که شما و کودکتان به چشمان یکدیگر خیره شوید، هرکس زودتر خسته شود و نگاهش را برگرداند، بازنده است. پس از این‌که کودک خیره شدن را بخوبی یاد گرفت، به او بیاموزید حواسش را روی کسی که در حال صحبت کردن است، متمرکز کند یا به عبارتی «رادارش را روی او قفل کند». هنگام غذا خوردن به‌طور عمد ترتیبی بدهید تا افراد مختلف صحبت کنند و ببینند آیا کودک این بازی را درست انجام می‌دهد یا نه. فراموش نکنید در صورت انجام درست این تمرین، کودک را تحسین کنید.

* مطمئن شوید کودکتان وظایفش را متوجه شده است و از او بخواهید دستور را با صدای بلند تکرار کند.

* برای انجام کارها از کودک خواهش نکنید. اگر شما در مورد مساله‌ای از کودک خود خواهش کنید، باید انتظار جواب «نه» را داشته باشید.

نحوه انجام درست فعالیت‌ها را آموزش دهید
والدین همیشه مشتاق هستند کودک بتواند از خودش مراقبت کند، رفتارش را کنترل کند و رفتاری مسئولانه داشته باشد. برای این‌که والدین موثری برای این کودکان باشید، باید یک مدیر موثر باشید؛ زیرا شما در حال اداره فردی هستید که سطح خودکنترلی‌اش پایین است. تعامل شما با کودک باید ثابت و قابل پیش‌بینی باشد.

اوتیسم چیست؟

هر چند که اوتیسم برای اولین بار در سال ۱۹۴۳ تشخیص داده شده است ولی هنوز نیز یک ناتوانی نسبتا ناشناخته است. با این وجود تخمین زده می شود که اختلالات طیف اوتیسکی بر زندگی بیش از پانصد هزار خانواده در بریتانیا تاثیر گذاشته اند.
اوتیسم (Autism ) نوعی اختلال رشدی است که با رفتارهای ارتباطی ، کلامی غیر طبیعی مشخص می شود . علائم این اختلال در سال های اول عمر بروز می کندو علت اصلی آن ناشناخته است. این اختلال در پسران شایع تر از دختران است. وضعیت اقتصادی ، اجتماعی ، سبک زندگی و سطح تحصیلات والدین نقشی در بروز اوتیسم ندارد. این اختلال بر رشد طبیعی مغز در حیطه تعاملات اجتماعی و مهارت های ارتباطی تأثیر می گذارد. کودکان و بزرگسالان مبتلا به اوتیسم در ارتباطات کلامی و غیر کلامی ، تعاملات اجتماعی و فعالیت های مربوط به بازی، مشکل دارند. این اختلال ارتباط با دیگران و دنیای خارج را برای آنان دشوار می سازد . در بعضی موارد رفتارهای خود آزارانه و پرخاشگری نیز دیده می شود. در این افراد حرکات تکراری ( دست زدن ، پریدن ) پاسخ های غیر معمول به افراد ، دلبستگی به اشیا و یا مقاومت در مقابل تغییر نیز دیده می شود و ممکن است در حواس پنجگانه ( بینایی ، شنوایی ، لامسه ، بویایی و چشایی ) نیز حساسیت های غیر معمول نشان دهند. هسته مرکزی اختلال در اوتیسم ، اختلال در ارتباط است. ۵۰ % از کودکان اوتیستیک قادر نیستند از زبان به عنوان وسیله اصلی برقراری ارتباط با سایرین استفاده نمایند. عدم به کار بردن ضمیر “من” از ویژگیهای کلامی این کودکان است. از مسائل دیگر تکلمی، تکرار کلمات و جملات اطرافیان است.